شوهرم رفته بود ماموریت ی شهر دیگه ی بحثم بود بینمون بچه ها مریض بودن خیلی اذیت میکردن خودمم مریض بودم خیلی عصبی و خسته و کلافه بودم خیلی افسرده و عصبانی سر چیز الکی مسخره با مامانم دعوا کردم بیچاره اصلا تقصیر نداشت اصلا دست خودم نبود نمیدونم چرا نتونستم خودمو کنترل کنم باعث شدم کلا تو خونه بحث و دلخوری پیش بیاد
الان از کارم خیلییی پشیمونم از اینم ک دید پدرم نسبت بهم عوض شده خیلی ناراحتم خیلی خیلی
میدونم یادشون میره و دلخور نیستن ولی میدونم رفتار پدرم دیکه اون گرمی سابق نداره خیلی حسرتشو میخورم خیلیییی😭😭😭
دیوونه شدم