مامان من دیووونم کرده یعنی به من واقعیییی دیوونم
هم حسودی میکنه بهم هم محدودم کرده هم جلو بقیه تحقیرم میکنه و هم تو زندگی همه دخالت میکنه
۱ نمونش اینه بابام یه کلمه بهم گفت سعی میکنم برات ماشین بخرم راحت بری دانشگاه بیای مامانم ۲ روز تمام تو خونمون شر راه انداخته بود که بیخود کردی برا زنت نخریدی واسه بچت بخری ( این بماند که بابام میخواست براش بخره چند سال پیش خودش نخواست )
یه نمونه دیگش این که یه کلمه گفتم من دوست دارم تولد بگیرم امسال به روی خودش نیاورد و سریع رفت ۲ ماه بعد که تولد خودش بود از بابام ۳۰ میلیون پول گرفت و واسه خودش تولد گرفت.
دوشنبه هم نامزدی داییمه یعنی داداش خودش
المشنگه راه انداخته که بیخود کرده نامزدی قاطی گرفته زنگ زده به داییم هرچی دلش خواسته گفته
هی میگم مادر من خب به ما چههه مراسم خودشه هی میگه نههه بیخود کرده تو بی حیایی فلانی بیساری من خانوادم اینجوری نیست 😐
یعنی دیگه دلم میخواد از دستش فرار کنمممم فرارررر