خیلی ناراحتم نمیدونستم با کی درد دل کنم بچه ها، کلی گریه کردم. امروز رفتم یه مرکز خرید تو شهرمون شلوغ هم بود. یه بیشعوری رد شد از کنارم به بدنم دست زد. خیلی چندشم شد، برگشتم فحشش دادم یکی هم زدم تو سرش بعد با آرنجش زد توی صورتم و فرار کرد. تا نگهبانا اومدن فرار کرد. مشخصاتش رو دادم ولی پیداش نکردم. حالم خیلی بده. منم نتونستم تحمل کنم همینجور جلوی سربازه اشک میریختم، بنده خدا نمیفهمید چکار کنه.
دلم میخواست با یکی حرف بزنم. ولی با همسرم روم نشد.
اتفاق کار درستی کردی اگر قرار باشه به هرکی دست بزنن وادما هم هیچ عکس العملی نشون ندن که دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه یبار که گیر بیفتن و عین سگ کتک بخورن دیگه غلط میکنن به کسی دست بزنن بی شرفا
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
تجاوز خیلی روح آدم را به درد میاره و چیزی هست که هیچ وقت فراموش نمیشه حتی به اندازه ی یه نگاه بد یک دست زدن و یا...خیلی ناراحت شدم یاد یه اتفاقی افتادم ،،😔😔
من چی بگم که امروز از جلسه کنکور میومدم یه مرده دودو ل اش رو در اورد بهم نشون داد😒 بدو بدو فرار کرد ...
کاری کرده کلا کنکور یادت بره 🤣
ایراندختم،همواره دست در دست رنج و سختی و سردرگمی.... بدتراز رنج و سختی بود سردرگمی ....ک الحمدلله ب آرامش رسیدم، راه های زیادی رو رفتم راههای بعضا خطرناک با خیلیا همنشین شدم و عمرم رو باختم بد بودم بدحجابو بی دین بودم ، ب خودم میگفتم امروزی و روشن فکر!....اما انگار یکی نگرانم بود انگار یکی برام دعا میکرد توی خلوت خودش ...... انگار معجزه شد از سرگردانی نجات پیدا کردم و برگشتم ب آغوش امن خالق دیگه دلم نمیخواد روشن فکر باشم تو تایپکهای من از زندگیم میخونی از گذشته و حال و آرزوهای آینده ام از مباحث مذهبی ک دوستشون دارم از آقای غریبم از امام زمانم پس اگر حوصله اش رو نداری نیا و نخون و توهین نکن چون جوابت رو نمیدم و سختت میشه در ضمن هیچ دوستندارم آقایی توی تایپکهام حضور داشته باشه یا در خواست دوستی بده پس ورود اقایان ممنوع
اره .دم اذان مغرب بود روزه بودم گفتم چته گفت تو اومدی بغلم سپردم به خدا
دخترک له له کنان در حال رفتن به نانوایی بود .ادامسش رو تف کرد روی زمین .دم نانوایی دید اسکناسش نیست راه رفته را اینبار ارام برگشت روی زمین چشمش دنبال اسکناسش بود نزدیک ایستگاه اتوبوس اسکناس زیر پاشنه کفش خانمی بود ایستگاه شلوغ بود تا خواست جلو برود و به خانم بگوید پولم زیر پای شماس خانم سوار اتوبوس شد پول هم با کفش خانم رفت .اسکناس با ادامس به ته کفش خانم چسبیده بود 😐😐😐