بچها من شوهرم چنان لاغر نیس ولی خانوادش از من توقع دارن هرکولی بشه همش با تعنه و کنایه میگن انگار من هیچی تو خونه درست نمیکنم هیچی نمیدم بخوره، هر سری منو میبینن میگن ، من خیلی ناراحت میشم هربار ولی هیچی نمیتونم بگم، معجون مغزیجات و انبه موز شیر پودر جوانه گندم مخلوط کردم هرروز صبح یه لیوان میدمش، چی بدم بخوره صورتش پر بشه از حرفاشون راحت شم، خیلی عصبیم میکنن فک میگنن فقط خودشون دارن میخورن ماهم میخوریم ولی ژنمون همینه، هم راه حل چاقی بدید هم بگید چیکارشون کنم اصلا نمیتونم جوابشون بدم شوهرمم میگخ ول کن بزار بگن
صورت زیبا نمیآیدبه کار. حرف اگر از معنی داری بیار. هیچوقت برای ازدواج دنبال شوهر خوشتیپ نگردید، یه مردمهربون زشت اندازه صد تا شوهر خوشتیپ بداخلاق می ارزه
اگر از اول وزنش کم بوده بگو واییییییی مادر جون الان که خیلییییی چاق شما اوایلش یادتون نیست و یکی از عکسای قدیمیش نشون بده و بگو خدا می دونه اگر من زنش نبودم تا الان چه حالی داشته و خدا چقدر دوست داشت
غنچه با دل گرفته گفت: زندگی ... زندگی لب ز خنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است ... گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است با زبان سبز راز گفتن است ... گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد... تو چه فکر میکنی کدام یک درست گفته اند من فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است هرچه باشد او گل است ... گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است "قیصر امین پور"