همسرم وخواهرم هردو مغرورن وباهم نمیسازن شوهرم کلا دوست داره هرچی میگه بقیه بگن چشم الانم سر مسئله حجاب باهم درگیرن اون دوست داره هرجور میخاد بپوشه شوهرم اجازه نمیده برم باهاش بیرون میگه بقیه بخاطر بی حجابیش بهش تیکه میندازن وکلا از کارای خواهرم خوشش نمیاد آزادانه میره مسافرت ولباس هم دهه هشتادی میدونید چجوری میپوشن دیگه خسته شدم از گیر دادن های شوهرم استدلالش هم اینه میگه اون ناموس ماست برای من افت داره خواهرت اینجوری میگرده گفت اجازع نمیدم شوهرم کنه بری خونش بیای خون به دل شدم به اونم میگم شوهرم میاد اینجا وایسا بره بعد برو زیاد جلوش نیا از قصد تیپ میزنه میره میاد حرص اونو در بیاره من موندم این وسط چه کار کنم