خم شدم چای تعارف کنم گوشه روسریم افتاد تو فنجون چای
شوهرم دید ولی همون فنجون چای را برداشت خورد😅😅
من. تا. حالا. خواستگار نیامده برام 😑
شب خواستگاری پدر داماد که الان پدر شوهرم هستن گم شده بود😂😂یعنی رفته بود بیرون ولی هیچکس خبری نداشت ازش و دو سه ساعت بود برنگشته بود خونه،خلاصه دیروقت اومدن خواستگاری
یه خاستگار داشتم خل بود همه جا دنبالم میومد دعوا درست میکرد یبار وسط کوچه رگشو زد خونشو پاشید رو تیر برق بخدا مریض بود فک میکرد من گدام سرراهمو میگرفت کارت حقوقیشو به زور میخواست بده بهم اسکل😒😒😒😒بزوررررر اومد خونمون من ک اصلا از خونه زدم بیرون پرو پرو شامم خورده بود انگار خونه عمش بود
یاد. یه. چیزی افتادم. ربطی به خواستگاری نداره یه آقایی تعریف می کرد شب دامادیش اومده سوار ماشین بشه بده دنبال عروس که آرایشگاه بوده روز جمعه هم بوده و دامادکمی چاق تا میاد سوار ماشین بشه شلوارش پاره میشه یعنی درز شلوار جر می خوره از فاق تا کنار زانو و اونقدر می کردن. تا روز تعطیل یه خیاط پیدا کنن و خیاط خیلی بهشون می خنده😅😅😅
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
