من تولد پسرم رو ۱۲ مرداد میخواستم بگیرم بعد عاشورا تاسوعا . در حد خانواده خودم و خانواده همسرم . بریم یه رستوران شیک و یک روزم ببرمش عکاسی آتلیه تو فضای باز . خانواده شوهرم و خواهراش تهران نیستند . شهرستانن . یک سال هم هست خونه ما نیومدن فقط برای دیدن بچه اومدن . ولی من بچمو سه بار بردم شهرستان که ببیننش گقته بودن بیایید ببینیم . رو این حساب من از اول تیر اعلام کردم بهشون که یه تولد خودمونی میگیرم تشریف بیارین . همشون گفتم انشالله که بتونیم ! دیروز خواهرشوهذم پیغام داد که ما ۲۳ تیر میخوایم بیاییم عروسی فامیلا سمت قزوین ، نمیشه تولدشو اونموقع بگیری . اگه نگیری هم ما میاییم تولد نیگیریم ! درومد گفت سخته مسیر دوره بخوایم دو باره تو مرداد بیاییم و.... اون یکی خواهرشوهرم گفته شوهرم دیگه شاید نتونه مرخصی بگیره و... من اولش میخواستم تغییر بدم تایمو با اینکه باید تاریخ رستورانو عوض میکردم لباس برای بچم دادن بدوزن گفت اماده نمیشه باید میرفتم براش لباس حاضری میخریدم مجدد. ولی الان نشستم فکر کردم چرا برای کسایی که ارزش قائل نیستن به بچه من و تصمیم ما بخوام برنامه تغییر بدم و هول هولی کنم بهم میگه تو که کار خاصی نمیخوای کنی مهمون و جشنی نداری . بندازش ۲۲ تیر که ما میاییم یباره تهران بیاییم . بهش پیغام دادم گفتم من برنامه هام تو مرداد فیکس شده و... تونستید تشریف بیارید که خوشحال میشیم . خواهرم گفت آدم برای خودش و بچش باید ارزش قائل باشه مگه اونا بخاطر تو برنامه هاشونو تغییر میدن . سر زایمانمم حرف خودشونو به کرسی نشوندن و ده روز بعد زایمانم اومدن دو روز دیدنم و رفتن . بنظرتون خوب گفتم بهش؟ از این ناراحتم بجای اینکه بگن یکساله نرفتیم تهران هرجور شده تولدشو بریم اونم تایمی که مادر پدرش براش برنامه ریزی کردن ، واسه خودش میاد میبره و میدوزه