پست های قبلیمو بخون من مجبورم هیچی نگم چون نمیخوام طلاق بگیرم
خانواده همسرم از اول منو نمیخواستن همسرمم به شدت آدم وحشیه بدجور دست بزن داره
کاش این بار هم لال میشدم که اینقدر تنم نمی لرزید میترسم همسرم بیاد خونه
میترسم مادر شوهرم یه غلطی کنه
مقصر شوهرته
حالا تو و خواهرشوهرت یه دعوایی زنونه کردین بعدم با هم خوب میشدین شوهرت نباید میزد تو صورت خواهرش من جای خواهرش بودم دیگه تو صورتش نگاه نمیکردم
از برادرشوهرت خوشم اومد پشت خواهرش دراومده
😁😁😁😁
زبون نرم به نظرم بهترین گزینه ست لازم نیست همیشه سریع به همه چی واکنش نشون بدی
مثلا خونه مادر شوهر لازم نیست همیشه کار کنی با همه کارا رو بکنی در عوض کارهایی رو بکنید که تو چشمه مثل چایی اوردن چون زیاد میای و میری
یا وقتی مادرشوهرت و شوهرت بحثشون میشه من همیشه طرف مادرشوهرمو میگیرم به شوهرم میگم مادرت راست میگه حق با اونه
بعد که اومدیم بیرون برای شوهرم توضیح میدم میگم چرا طرف مادرشو کرفتم کلی از این چیزای ریز
اینقدر به هم نمیخورید
پس چه جور زنش شدی؟
اونا تو رو در شان خودشون نمیبینن
تو هم که بلد نیستی روابطت مدیریت کنی شدی تو سری خور اونها
پس بهتر نیست یه مدت رابطه ها محدود باشه تا یاد بگیری چطور از پس مسائلت بربیای؟
خانواده شوهر به یه ورت هم نباشه
شوهرت دریاب
هر جام اونا هستن یا نرو
یا دیر برو
یکی از دردسرای بزرگم همسرمه
کاش هیچ وقت جلوی خانواده اش از من دفاع نکنه
فقط موقعیت منو بدتر میکنه
یا باهاشون بخاطر من دعوای کلامی راه میندازه یا اینبار که فیزیکی
تو خلوت هم که بخاطر تمام این دعواها منو میزنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
