2777
2789

سلام شب همگی تون بخیر

پدر و مادرا از همه تون سوال دارم صادقانه بگید هدف شما از بچه آوردن تون چی بود ؟

من در حدی نیستم بخوام کسی رو نصیحت کنم فقط نظرمو میگم امیدوارم ناراحت نشید

نمیدونم اشتباه میکنم یا نه

ولی.. از نظر من بچه ها امانت هایی هستند دست پدر و مادر..

و پدر و مادر وظیفه دارند به خوبی اونا رو تربیت کنند چون قراره به انسان تبدیل بشن و توی جامعه زندگی کنند

اما پدر من تفکر کاملا متفاوتی داره

من از یازده سالگی تمام کارهای خونه روی دوشمه و همرو انجام دادم و میدم این به کنار

تا اینکه پدرم امسال تصمیم گرفته دیگه اجازه نده من برم مدرسه و درس بخونم

وقتی ازش پرسیدم دلیلش چیه گفت باید بشینی کارهای خونه رو انجام بدی و مراقب خواهرت باشی و بری سرکار کار کنی

گفتم من هنوز درسم تموم نشده چرا باید اینکارو انجام بدم؟

پدرم گفت چون ما کلی زحمت کشیدیم بزرگت کردیم حالا تو وظیفته و باید کار کنی و جبران کنی

ولی اخه من چه گناهی کردم

چا نباید اجازه درس خوندن نداشته باشم

چرا باید بابت اینکه به دنیا اومدم و نه ماه تو شکم مادرم بودم و دوسال و نصفی از شیرش تغذیه کردم و بزرگم کردن هرررر شب سرکوفت بشنوم

من اصلا قصدم بی احترامی به والدین نیست همیشه سعی میکنم زحمات شون رو جبران کنم اما مگه من خواستم به دنیا بیام؟؟

چرا باید منت شو بکشم

واقعا دلیل پدر و مادرم برای به دنیا آوردن من همین بوده؟ اینکه بزرگ بشم براشون کار کنم و بشم عصای دست شون ؟ وظیفه من تو دنیا همینه؟؟؟ نکنه من دارم اشتباه میکنم ؟ نکنه این دلیل همه پدر و مادرهاست 

شما هم دلیل تون همینه ؟؟؟؟

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دلیل من تربیت یه انسان و تحویلش اش ب جامعه اصلا توقع ندارم برام کاری کنه یا پیری بشه عصای دست ... پدر شما کاملا تفکرات قدیمی داره والا شما رو بهزیستی هم بزارن به خوبی خرجتونو میدن نباید منت بزاره کارشون اشتباس ... شما هم خیلی خانمی ک احترامشو داری بگو مادرت واسطه شه یا بزگتر فامیل حتما درستو ادامه بده

چرا اینقدر مادر پدرت برای خودت بزرگ کردی و بهشون احترام میزاری ‌؟؟ 

خب پدرومادرمن احترام شون واجبه

ولی ببخدا دیگه تحمل بعضی رفتاراشونو ندارم

دارم دق میکنم انقدر گریه کردم چقدر من ارزو داشتم درس بخونم واسه خودم کسی بشم 

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

ی شب هوس میشه ی عمر بدبختی بچه,, همه اینا به کنار ٩٩ درصد پدر مادرا نه سواد بچه داری دارن نه میخان یاد بگیرن,همون طور که خودشون اشتباه تربیت شدن بچه رو هم اشتباه تربیت میکنن این میشه اوضاع جامعه از نظر اقتصادیم کلا بیخیال حرفشونمیزم

من عاااشق بچه اممم بچه زیاددد خدارو شکر دخترمو دارم وگرنه دق میکردم

 باجماعتی طرفیم که اگر براش کفش سم دارطراحی کنن بهش بر نمیخوره تازه با افتخار هم میپوشه. .اما اگه بهش بگی خدا برات حجابوطراحی کرده تاشان زنانه ات حفظ بشه سریع آزادی وحق انتخابش زیر سوال میره 😂دلم میخواد هرچی دوس دارم بنویسم 😂چهاردیواری اختیاری 😂😐چرانمیتونیم اسم کاربریمونو تغییر بدیم 😒چراهمه تونی نی سایت خوبن وجاریاشون بد چرا تلویزیون فیلمای کره ای پخش نمیکنه چرا آسمون ابیه چرا اینو تاآخرمیخونی مگه بیکاری😃😂😂😂 اینایی که توتاپیکا توهین میکنن بی ادب ان اگه خودم تویه تاپیک عصبی شدم رگ غیرتم زده بالا اما واسه شما خوب نیست 😡خواهرشوهرای نوجوون زبون درازن اصلا خواهرشوهرا ازدم خسیسن 😕😲همیشه حق باعروسه البته عروس مادرشوهرم 😂همیشه ظالم خواهرشوهره البته خواهرشوهری که عروس ماباشیم 😂چقد همسایه هافضولن 😬انگار کارآگاه تشریف دارن 😬چراخواهر شوهربایداینقدر خسیس باشه 😷بلانسبت بعضی توتاپیکا ازبس فحش میدن آدم یادهاپومیفته😂😂😂😂هرکی اینوخوند انتقاد کرد به اون ربطی نداره دلم میخاد هرکی تایید کرد خوشگله ازبعضی کاربرابدم میاد😁میدونی چرا چون بیتربیتن😷فحش میدن اما من فحشم بدم بخاطرتعصب روبعضی ازشماهاس😂😂اونهایی که به بقیه میگن نمکدون خودشون میرغضب ان 😂😂😂باچنتا شون برخوردداشتم چطوری فلانی میرغضب 😨😲به شماها چه آسمون قرمزه خورشید سبزه بتوچه چشمام مال خودمه فضووووول خانمای مارپلیییییی 😂ولگردای نی نی سایت 😎😎بعضیا توسایت ادای ناظمارودرمیارن چطورین میرغضبااینهایی که هی ادای روشنفکری درمیارن ومیگن مامسلمون نیستیم مسلمون هم شمانیست اسلام هم منتظر شمانیست خدابه شمانیازی نداره باکلاساااا😂فرت فرت غلط املایی نگیرید بیکارا😜کارآگاه بازی درمیاریدانتقادپذیرم اما چرت وپرت پذیر نیستم😂وقتی مرداروتونی نیسایت میبینم یاد زنای سرکوچه میفتم که انگارمجبورن سرکوچه بشینن😂 انتظار از هرنظرخیلی سخته مخصوصا منتظر نی نی 😍پس براشون دعا کنید وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ ﴿۸۹﴾و زكريا را [ياد كن] هنگامى كه پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگانى (۸۹).

کلاس چندم هستی بهش بگو من برم سرکار مگه چقدر بهم حقوق میدن ولی اگه درس بخونم میتونم یه کار بهتر پیدا کنم درامدم بالاتر بره اینجوری شاید قبول کنن توهم واقعا تلاشتو بکن تا خودتو بالا بکشی و اگه یه ادم مناسب اومد بموقش ازدواج کنی یا اگرم موندیو کار کردی بیشتر درامدتو برای خودت برداری االبته خودم از بچم توقعی ندارم جزاینکه خوب باشه وخوب زندگی کنه ولی درمورد احساسو وظیفش به خودم بهش گفتم  اگه خدای نکرده برام اتفاقی افتاد لازم نیست خودشو وقف من بکنه من حلالش میکنم 

الان کلاس چندمی؟ کدوم شهر زندگی میکنید؟

رفتار و توقع پدرتون به جا نیست

احترامش رو نگه دارید اما با گفتگو قانعش کنید

مادرتون در قید حیاتن؟

نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمانتان ندیده

وای خدای من به حق بزرگیت قسم میدم اگه من بخوام همچین مادری یا شوهرم همچین پدری برای بچه هامون بشیم امیدوارم به اون روز نرسیم و عمرمون تموم بشه ، بچه ها هیچ وظیفه ای در قبال بزرگ شدنشون ندارند ، بچه ها مثل گل باید بزرگ بشن مثل پهلوون بزرگ بشن آینده درخشان داشته باشند. بله بچه ها امانتند یه امانت با مسولیت های بزرگ ، خدایا مارو تو نگه داشتن از این موهبت الهیت یاری کن ، توان اینو بده که شرمنده بچه هامون نسیم🙏😓

آرزو دارم ناخواسته به دست آوری آن چيزهايی را که خواسته هایت هستند… آن گونه که با خود بياندیشی : آيا کسی برايم آرزويی کرده است … ؟! هی پاک می کنم… هی می نويسم… املايم بد نيست ! از تکرار اسمت لذت می برم… ولی تو مرا جا گذاشتی بین اینهمه هیاهوی زندگی😓
به انسان تبدیل بشن😂 انسانن دیگه از اول ..

نه اشتباه نکن همه ما اول فقط ادمیزادیم 

تفاوت انسان با ادمیزاد دو دست و دوپا خیلی زیاده

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

هدفم اینه که کمکش کنم آینده شو بسازه و همه جوره تا جائیکه تو توانمون هست کنارشیم که به خواسته هاش برسه و حس رضایت از زندگیش داشته باشه چون اونموقع هم خودش شاده هم ما،دارم استعداداشو میشناسم و میفرستم کلاس تا مهارت ببینه که بتونه آینده رو پای خودش وایسه تا روزیکه ما نیستیم بتونه از پس خودش بربیاد،تو این اوضاع مملکت کار سختیه ولی از خواسته های خودمون میزنیم که اون بتونه به خواسته هاش برسه چون ما دعوتش کردیم و مسئولیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   honye_ella  |  5 ساعت پیش
توسط   vittozahra  |  5 ساعت پیش