من برای مادرم
مامان خوبم که تابود سرو سامون داشتیم تابود دلم خوش بود
خیلی دلم براش تنگ شده برای دست پختش برای مهربونیش دلسوزی همه‌ی از خودگذشتگی هاش واسه من
امسال عید و پدرم باخانواده خودشه منم تنها موندم خونه همسرمم ماموریته واقعا میفهمم مادرکه نباشه ادم پشت وپناه نداره
گوسفندهای زیادی
برای شهرم دوستام فامیلا گیر کردم تو این شهر هعی
دلت آروم قشنگم
نمیدونم...
ولی خیلی دلم میخواست الان شاهچراغ بودم خادم حرم بودم و با دل و جونم خدمت اقا رو میکردم... و اون کسی که دوستش دارم رو اونجا میدیدم...🌱
دلم میخواست ماهم مثل بقیهدور هم جمع بشیم وقربونی کنیم و ناهاربزنیم ولی سرنوشت من با تنهایی گره خورده
برا آنتالیا
برا مسافرت خارج از کشور
عزیزم درکت میکنم منم دلم برا پدرم تنگ شده هر سال تواین روز قربونی می‌کرد و همه دورهم بودیم ولی الان دوساله که دیگه نیستش و من دلتنگش هستم
برای بابام دلم پرمیکشه برم بغلش کنم بوش کنم بستریه بیمارستان حالش بده براش دعاکنیداسمش رضاس انقدرگریه کردم حالم بده
