من شوهرم تمام روزای خاص هم سر کار، مثلا سیزده به در، تو یه کوچه هم میشینیم.
جالب همیشه، اخر شب میگه، ما فکر کردیم خونه مامانتی، فکر نکردیم تک و تنهایی.
برام جالب بود، وقتی شوهرم نیست، من با کی رفتم خونه مادرم.
آخر یه بار رک گفتم، من که تنها نمیرم، از این فکرها نکنین، من همیشه تنها خونه هستم.
البته بازم هی تغییری تو روند کارشون نشد، بازم اخر شب میگن، ای وای، ما فکر کردیم خونه مامانش