من یه شانسی اوردم، شوهرم بخاطر یه داستان قدیمی، از پدر ، مادرش کینه داره، خیلی مامانی نیست.
و مادرشوهرمم واقعا از شوهر من میترسه. از هیچ کدوم از بچه هاش نمیترسه جز شوهر من.
خدا شاهد من از خدا میترسم، اگر چیزیم بشه، به روی خودم نمیارم، چون میدونم کافیه با یه جمله ، مادر رو از چشم شوهرم بنداازم حتی سلام نده بهش.
شوهرت بهش اجازه داده حتما؟