بااینکه با عشق ازدواج کردیم ولی شوهرم از حرفهای عاشقانه بدش میاد تازگیا
نمیدونم چی شده اصلا گریه ام گرفت از حرفش
یهو بهم گفت بسه دیگ هرشب هرشب اینارو میگی...اصلا موندم الانم گرفته خوابیده من حالم بدشده
ببخشید اینووو میگم
کیوووونتووو کن سمتش بخواب
دیگه محل نده
پرو شده
گیر نده بش
حوصله نداشته برو بخواب دعوا نشه
کسی جز اون ندارم باهاش حرف بزنم دلم مخاد بترکه هم اینکه با خونوادشم واقعا کلافه شدم یکی مخام بشنوه منو حرف دلمو گوش بده خسته شدم
شوهر منم عوض شده اصلا نمیدونم چرا
بهش میگم من فقط نیاز به رابطه جنسی ندارم ک
ادمم نیاز به همصحبت همراه توجه دارم کل روز نیسی وقتی هم میای پیش خونوادتی فقط ۱۲به بعد میای واسه خوابیدن
همش سرش توگوشی بازی با اینستا🥺🥺دلم مخاد بمیره از تنهایی
بعضی وقتا پشیمون میشم از ازدواج باهاش
اسی یه مدت کمتر محبت کن کمتر توجه کن
زده زیر دلش
کلا همینن یا سرکارن یا خوابن یا دارن با بچه بازی میکنن
فقط اون تایمی ک کنارت خوابن اونم دو هفته یه بار یادشون میاد عه یه زنیم. داریم و تخلیه میشن و تمام .خودتو ادیت نکن
تو هم با خانوادت خوش بگدرون
احتمالا خسته بوده یا دلش از یه جا دیگه پر بوده یا فکرش درگیره یه مسئله ای بوده
لطفاً بهش گیر نده قهر هم نکن عادی باش خودش میاد و معذرت خواهی میکنه
مردها یه وقتهایی ناگهانی بی حوصله میشن باید درکشون کرد
مردا همینن. گریه نکن به فکر خودت باش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
