عروس احمقمون رو میگم...
جایی بودن دیشب حدودای ساعت ۱ اومدن خونه مامانمم همراشون بود...
تو پذیرایی خواب بودم از عمد با دخترش بلند بلند حرف میزد و بیخود میخندید
داداشمم هی ازش میپرسید چرا داد میزنی ..
بنظرتون مشکل این خانم چیه ؟؟؟
جالبه هیشکیم هیچی نمیگفت.. فاقد اهمیت بودم انگار ..
هی پیشونی هی
الان یکی میاد میگه جلو خندشو نمیتونسته بگیره لابد توام میرفتی تو حیاط میخوابیدی ( قبلش باید بگم کاربر عزیز، بنده خواهر شوهر شما نیسم، نقشی هم در حرفا و رفتارای خواهر شوهرت ندارم)
🤣😐😭