توروخدا اگ از سربازی زاهدان کسی چیزی می‌دونه بیاد

مدیر استارتر

عضویت: 1398/10/03

تعداد پست: 1133

نامردیه هم آموزشی هم خدمتو انقد دور انداختنش 😞😞

1402/04/02

|

23:54

3njedi

عضویت: 1398/04/06

تعداد پست: 2157

خداپشت و پناه همه سربازا باشه

یا فاطمه الزهرا (س) دعام کن مادر

1402/04/02

|

23:55

عضویت: 1401/03/14

تعداد پست: 2159

نامردیه هم آموزشی هم خدمتو انقد دور انداختنش 😞😞

همش کمتر از دوسال زودی تموم میشه

❌لایک نکن❌فقط جواب ریپ مودبا رو میدم 🔴 🔴 جلوی میز کارتون یا میز تحریرتون یا توی نوت گوشیتون اینو بنویسید:"یه قانونی هست ک میگه:تو الان تو گذشته‌ی آیندتی پس‌جایی واسه پشیمونی نزار‌. ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1402/04/02

|

23:55

مدیر استارتر

عضویت: 1398/10/03

تعداد پست: 1133

من خودم زاهدانم خیلی جا خوبیه نترسین

خییییییلی بدمیگن درحدی که امشب مامانم میخاست بهش بگه برگرده

1402/04/02

|

23:55

مدیر استارتر

عضویت: 1398/10/03

تعداد پست: 1133

همش کمتر از دوسال زودی تموم میشه

واقعا درگیری نیست ،میگن‌ خیلی اوضاع بهم ریختس

1402/04/02

|

23:56

مدیر استارتر

عضویت: 1398/10/03

تعداد پست: 1133

خداپشت و پناه همه سربازا باشه

الهی آمین خیلی سخته خیلی

1402/04/02

|

23:56

عضویت: 1401/03/14

تعداد پست: 2159

خییییییلی بدمیگن درحدی که امشب مامانم میخاست بهش بگه برگرده

چرا مگه چی گفتن؟؟؟؟

نه خواهر خداییش مث بقیه شهراست بد به دلتون راه ندید بخدا کلییییی سرباز دیگه اینجا هست به حرحال سربازی که دیگه خوش گذرونی نیست سختیا خودش داره به مامانت بگو صبور باشه این راهی که همه جوونا سرزمین میرن

❌لایک نکن❌فقط جواب ریپ مودبا رو میدم 🔴 🔴 جلوی میز کارتون یا میز تحریرتون یا توی نوت گوشیتون اینو بنویسید:"یه قانونی هست ک میگه:تو الان تو گذشته‌ی آیندتی پس‌جایی واسه پشیمونی نزار‌. ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1402/04/02

|

23:57

عضویت: 1401/03/14

تعداد پست: 2159

واقعا درگیری نیست ،میگن‌ خیلی اوضاع بهم ریختس

نه به جان عزیزم اصلا درگیری نیست بخدا

❌لایک نکن❌فقط جواب ریپ مودبا رو میدم 🔴 🔴 جلوی میز کارتون یا میز تحریرتون یا توی نوت گوشیتون اینو بنویسید:"یه قانونی هست ک میگه:تو الان تو گذشته‌ی آیندتی پس‌جایی واسه پشیمونی نزار‌. ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1402/04/02

|

23:57

عضویت: 1401/03/14

تعداد پست: 2159

بخدا اینجا حتی جمعه هام شلوغ نمیشه بخدا خیلی آرومه

❌لایک نکن❌فقط جواب ریپ مودبا رو میدم 🔴 🔴 جلوی میز کارتون یا میز تحریرتون یا توی نوت گوشیتون اینو بنویسید:"یه قانونی هست ک میگه:تو الان تو گذشته‌ی آیندتی پس‌جایی واسه پشیمونی نزار‌. ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1402/04/02

|

23:58

مدیر استارتر

عضویت: 1398/10/03

تعداد پست: 1133

چرا مگه چی گفتن؟؟؟؟ نه خواهر خداییش مث بقیه شهراست بد به دلتون راه ندید بخدا کلییییی سرباز ...

بابل بود واقعا نگران نبودیم الان خیلی استرس داریم تا بهش فکر میکنم بدنم آتیش میگیره ،میگن اگ با لباس سپاه بره توشهرخطرناکه،درگیریه خیلی زیاااااد نمیتونم واضحتربگم

1402/04/02

|

23:59

مدیر استارتر

عضویت: 1398/10/03

تعداد پست: 1133

بخدا اینجا حتی جمعه هام شلوغ نمیشه بخدا خیلی آرومه

دقیقا مامانم چندروزه همش اخبار گوش میده میگه ببین جمعه خونین هست دیونه شدیم بخدا

1402/04/03

|

00:00

مدیر استارتر

عضویت: 1398/10/03

تعداد پست: 1133

نه به جان عزیزم اصلا درگیری نیست بخدا

قسم نخور عزیزم درسته

1402/04/03

|

00:00

عضویت: 1401/03/14

تعداد پست: 2159

بابل بود واقعا نگران نبودیم الان خیلی استرس داریم تا بهش فکر میکنم بدنم آتیش میگیره ،میگن اگ با لباس ...

میفهمم چی میگی ولی بخدا شهر آروم آروم اصلا از این درگیر های امروزی توو زاهدان نیست اولاش یکم جمعه‌ ها شلوغ میکردن اما الان اصلا خیلی آروم بخدا

❌لایک نکن❌فقط جواب ریپ مودبا رو میدم 🔴 🔴 جلوی میز کارتون یا میز تحریرتون یا توی نوت گوشیتون اینو بنویسید:"یه قانونی هست ک میگه:تو الان تو گذشته‌ی آیندتی پس‌جایی واسه پشیمونی نزار‌. ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1402/04/03

|

00:00