سلام من 4 ساله ازدواج کردم. آزارمم به کسی نمیرسه یعنی سعی میکنم دل کسی و نشکنم و یک ادم درونگرام
تو این4 سال مشکلی نداشتم تو همه چی اوکی بودیم بالا پایینا همسرم باهاش بودم و حتی گاهی به جاش درس خوندم و امتحان انلاین دادم حالااینا منت نیست ولی کلا دیگران خیلی از اخلاقم تعریف میکنن
حالا وسط گریه استیکر میذارم
اینم بگم زود اشکم درمیاد دل نازکم . ولی گریه هام خریدار نداره البته همسرم دوسم داره بارها ثابت کرده
مشکلی که دارم اینه که خیلی حساسه مثلا وقتی باهمیم مانتو جلو باز میذاره بپوشم زیاد براش مهم نیست ولی چندباری که بحث کردیم و قهر کرده سر چیزایی که از نظر من بیخوده. مثلا روزای اول ازدواج با دوستام رفتم بیرون نفهمیدم گوشیم زنگ خ.رده بعدش کلی داستان پیش اومد باااینک دو دقیقه بعدش جواب دادم.
یا مثلا یه اقایی که حای بابای منه جواب سوالی که دو ماه درگیرش بودم و داد*برنامه نویسی میکردم* من از خوشحالی رو فایل PDF ریپلای کردم و ایموجی فرستادم فکر نمیکردم اونموقع اصلا به بد بودنش بعد باز سراون دعوا
و مثال های مختلف مثلا من پیج کاری دارم تصویر از خودم ندارم دایرکت رضایت یک اقا گذاشتم میگ این اقا چون لاک تورو دیده اومده نظرداده.
و حالا دوروزپیش : من عضو گروهی شدم که چندتا از خانوم و اقا دور همیم تا باهم سر یک کاری همکاری کنیم کمک کنیم به سود برسیم یه ماهه واقعا کمکم کردن و حتی همسرم میگف اینا معاملاتشون و برای تو نمیذارن تو گروه که هیچی معاملات تو رو هم میدزدن معلوم نیست کین اینا!!!!
ولی گذاشتن تازه کلی کمک کردن تاالان تو کارم. حالا دیروز گوشی منو برداشته رفته تو گروه میگ چرا تو گروه برای عروسی تبریک گفتن بهت گفتم چون بحثش شد گفتم منم عروسیم نزدیک گفت چرا اینا چیزای خصوصی مارو باید بدونن چرا گفتی همسرم مخالفه........
حالا با قسمت دوم حرفش موافقم تا حدودی ولی خب من عروسی که دعوتشون نکردم که فقط گفتم قرار نیست کاری کنن...
خلاصه نمیدونم این و بهونه کرد یا چی باز الان قهره. حرف میزنیم ولی کوتاه
منم دیگ اینقدر اشکم و دراورده که بی تفاوتم یعنی دیگ حوصله ندارم برم جلو حرف بزنم مث همیشه بحث کنیم اخر با یک ببخشید حل بشه. میدونم فردا باز سر چیزای دیگ گیر میده . نمیدونم چیکار کنم ...