من کارم ی ساعت پیش تمومشد.امروز مشتریم برام دسته کٌل اورده بود دو تا.مشتریه قدیمیمه با ی کادو.چون تورنتو زندگی میکنه اومده ایران که مامانشو ببینه .دیگه اومد پیش من کراتین.حالا امروزم من تیپ زدم رفتم سر کارررر.اونم دسته گل اورد دو تا منم گذاشتم گلدون تو سالن.اخر سر گفت گلاتو ببر خونه چون برا مامانتم خریده بودم.میشناسه مامانمه.گفتم خیلی خب🥲.دیگه گفت بیا برسونمت تا جلو در خونتون.منم کیف سالنم سنگینه.گفتم باشه.با اینکه خونمون نزدیک سالنه.چون نزدیکه پیاده میرم میام .یا با اژانس موقعی که وسیله زیاده.ماشینش مدل بالاست.و شیشه هاش دودی.منه خاک ب سررررررر گفتم منو سر کوچمون پیاده کن.اونم گفت باشه.منم با دسته گٌل و خندوننن و تیپ زده از ماشینش پیاده شده داشت میرفت بوس پرت کردم براش.برگشتم دیدم پسر همسایمون منو دید تو اون حال ناراحتتتتت شده بود.من ۳۲ سالمه اون ۴۰ سالش.باباش تازه فوت شده داره میشه ی سال.اینم از خارج برگشته .چون باباش سرمایه داره باید بمونه دیگه ایران.تو این مدت همش زیر نظرم داره.بشدت.حالا بنظرتون فکر کرده من از ماشین پسر پیاده شدم؟؟؟فقط دید من تیپ زده از ماشین مدل بالا پیاده شدم با کادو و دست گل و بوس پرت میکنم.ماشین شیشه هاش دودی بود .اومدم رد شم ی نگاه سر تا پا کرد چپ چپ.اینم بگم حتی ی بار با مامانش بود افتاده بود دنبال ماشینه من که مامانمم توی ماشین بود.و مامانش شیشه و داد پایین منو برانداز کرد.