چند روز قبل یکی از خواهر شوهرام از شهر دیگ اومده بود شهر ما خونه مادر شوهرم بعدش من زنگ زدم گفتم آبجی بیا شام بعد دیدم ۲ تا خواهر شوهرا هم خونه مادر شوهرمن به اونام گفتم بیاید شام
بعد من اومدم غذامو گزاشتم آماده ساعت حدودای ۴ بود فککنم دیدم یکی از خواهر شوهرا با دوتا از دختراش اومدن خونمون دوتا دختراش هم جای غریبن ینی از شهر دیگ اومده بودن بعدش دیدم اینا نمیرن گفتم شمام بمونید شام بعدش جاریم اومد خونمون ساعت ۶ بود دیدم اونم نشست نمیره گفتم حالا میگه اینا جمع شدن من بهش نگفتم بیا شام به اونم گفتم پس زنداداش توام بیا اونم گف باشه میام بعد یکی از خواهر شوهرام شهر دیگس ناراحت شده میگف جمع شدین چرا نگفتین بهم بعد من بهش تو گروه توضیح دادم گفتم اینجوریه آبجی من کسیودعوت نکردم مخصوص همشون خودشون اومدن
بعدش گذشت باز امشب خونه خواهر شوهر بودیم اون خواهر شوهرمم اومد باز با شوخی معلوم بود تیکه مینداخت منم هی توضیحمیدادم بهش دیدم نمیفهمه گفتم مگ آبجی هرکس بیاد خونه شما شام قراره منم بیام ؟بعد گف نه گفتم خب باز من براش توضیح دادم ک اینجوری شده ولی حس میکنم ناراحت شده ینی اشتباه کردم