باردارم دکتر بهم شیاف داده گفته سر پا نمون استراحت کن،بخاطر همسرم مجبورم جمعه ها باهاش برم خونه پدرش،مامانش داره خونه تکونی میکونه،خودشونم ی جورین که نه خودش نه دختراش سالی ی بار زنگ نمیزنن حال آدمو بپرسن چ برسه بیان کمک،نزدیک ظهر بود و خانم مشغول خونه تکونی دخترشم نشسته بود مشغول گوشی بازی منم تو اتاق درس میخوندم دخترش گفت ناهار چی بپزم یهو مادرشوهره داد زد تو چرا بپزی بیاد بپزه دیگه (شوهرم رفته بود حیاط) ما بپزیم اون بخوره؟من خودمو زدم به نشنیدن بازم گفت بیا ناهار بپز هیچی نگفتم،یهو برگشت به دخترش گفت پاشو برا بچه هات کباب درست کن بشینین بخورین(خودمون رفتنی همه چی خریده بودیم)اون اونجا گشنه بمونه منم لج کردم با این وضعم ناهار نخوردم به همسرمم گفتم منو آورد خونمون بعد ماجرا رو براش توضیح دادم،حق دارم ناراحت بشم از رفتارش یا نه؟همسرم میگه خستست ی چیزی گفته دیگه
دختر خودش حامله بودنی این مسرفت خونشون میموند کلا جارو اینارم این می کشید
حق داری ناراحت بشی
بیشترم از شوهرت
از دست خودت ناراحت باش
به خودت احترام نزاشتی و رفتی اونجا
کلا دیگه نرو خونشون
در این مواقع رفت و آمد ها،تایم ناهار و شام نباشه بهتره
دلخوری هم ایجاد نمیکنه
چی میشد تو درست کنی قرار بود خودتم بخوری والا من هر وقت میرم خودم پا میشم غذا درست میکنم چون زیر بار منت کسی نمیرم چایی خودم درست میکنم میخورم میشورم میام اونا ب درک
نروووو با این پررویی شون فکر کردی چون توی پیش همسرتی نمیتونن پرش کنن؟؟؟ نه عزیز جایی که بهت ارزش نمیدن نرو
در ضمن اگه باز نظرت روی رفتنه رفتنی سهم ناهارتم برا خودت از خونه بردار ببر
وقتی مساعد نیستی اصلا چرا میری ؟
به همسرت بگو این رفت و امدها باعث دلخوری و اختلافه
وقتی قرار نیست حاملگی و شیاف شما رو درک‌کنن دیگه نمیشه که هر هفته درگیر شد و توهین‌کرد
آدم جایی که قرار نیست سرپا وایسته کلا نمیره
به همسرت بگو در حد یک‌چای دیدار کنید . اونها هم راحت شما هم راحت
همونجا چرا خودتو به نشنیدن زدی میگفتی مامان میخوای این سری توهم بیا بریم دکتر تا مطمئن بشی استراحتم بعدم حالا خوبه نوه اول پسری تونه انقد ذوق دارین ..... اینجوری اون کنف میشد
ادم اینجا یه چیزهایی می شنوه شاخ در میاره
چقدر می تونن بی‌شعور باشن
آخه چرا میری مهمونی
بخواب تو خونه
بگو دکتر گفته استراحت کنم
