رفته بودیم امامزاده ساعت ۱۰ شب بود کلا مردانه زمونه باهم بود چون میخاست در رو ببندن بعد من دخترم ۳ سالشه
ی خانم اومدن بچه زیر یکسال بغلش بود دختر منم هی میرفت کنارش میگفت نی نی .این خانم محل ندادن ب دخترم . نمی دونست اون آقایی ک پشت سرش نشسته شوهر منه.بعد ک متوجه شد
من اومدم بیرون شوهرم دخترم موندم تو امام زاده رو کرد ب شوهرم به دخترم گفت ماشالله .ا۱لا قبلش منو محل نمی داد حا
ما اومدیم تو محوطه امام زاده ایشون اومد یعنی کلن نزار بگم...