حالا الان به جایی رسیدم که دیگه ناراحتی اون برام مهم نیست به این فکر میکنم ادامه این زندگی به صلاحمه یا نه
شوهر من مرد خیلی ارومیه دنبال زن و دختر دیگه ای هم نیست ولی تنها حسنش همیناست
خرج خودم رو خودم میدم
خیلی زور بزنه مواد غذایی خونه رو تامین کنه
خونه ای که داریم توش زندگی میکنیم مال منه
بهرریخت و قیافه اش اصلا نمیرسه با اینکه خیلی جذابه انقدر بد لباس میپوشه که واقعا خجالت میکشم
همیشه موهای پس گردنش بلنده هر سه ماه یه بار میره سلمونی
تولد و سالگرد ازدواج و کادو و سوپرایز واسش معنی و مفهوم نداره