مجبوری درستش کنی، الان نصف بیشتر آدما افسردگی دارن دیگه عادیه این مساله، من خودم رفتم کفت بایدقرص بخوری ، با همین کارا و با جلسات مشاوره دارم پیش میرم خداروشکر به مرور بهتر میشه …. هوای خودتو داشته باش وگرنه لابلای زندگی گم میشی و هیچکس حواسش هم نیست… ما فقط خودمونو داریم خودت حال خودتو خوب کن
گریه هاتو بکن سبک میشی حرفای دلتم بنویس روی یه کاغذ اونم سبک میکنه،خیلیا مثل تو هستن فکر نکن فقط تو این شرایط رو داری، من خودمم همینم نه دوستی نه بیرونی نه هیچی . ولی خودتو به قرص عادت نده، کارایی گه گفتم انجام بده خواستی کاملش رو پیدا میکنم میفرستم برات
اره خودمو همین فکرو میکنم بقیه تو فکر من نیستن دارم زندگیمو میبازم نه خودم نه ب بچم میتونم برسم انقد بیخابی میکشم روزا نمیتونم سرپا شم صبح ی موز خوردم حالا نداشتم واسه بچم شیر درست کنم بدبخت تا وقتی من بیدار شم هیچی نخورده.بعد با بدبختی خودمو جمع کردم ب کارای خونه برسم تازه ساعت ۴نهار خوردم اصلا لخودم نمیرسم هر ماه فکر قسط خونه شیک کنم یادم نیست واسه دل خودم ی کتری کنم ی لباس ی گل خودمو نمبینم ب تغذیه نمیرسم مریض شم تا لب مرک نرم دکتر نمیرم
دقیقا منم مثل توام فقط بچه ندارم مجردم، بقیه اش همینه وگرنه الان باید خواب بودیم😐 شیر بادام رو درست کن ، خواستی اون تکنیک هایی که به دردم خورده بود یه جا سیو کردم درخواست دوستی بده گم نکنم فردا پیداشون میکنم میفرستم برات
تا دیروز دقدقم خونه ماشین بود دیگه تموم کردم ولی ی حسی همش دنبال بهترینم ی عر چی میخرم سیر نمیشم حالا بیخیال این چیزا شدم...درست بشم
گیر دادم بدنم ک دستو پا گز گز میکنه.انقد شبو روز در موردش خوندم چه دردای بدی بالا اورده سرگیجه دارم مث شوکه زدها شدم کمردرد ک نداشتم از دیروز فک کنم کمرم خوردشده بعد خوندم دستو پا بی حس میشه حالا انگشت پام ی قسمتش سره دم ب دیقه میکشمم رو فرش ببینم خوب شده...گیر افتادم تو ذهنم همش ب جواب ام ار ای فک میکنم باورت نمیشه قلبمم درد گرفته
بچه گناه داره ، پنجاه درصد بخاطر خودت حالتو خوب کن پنجاه درصد بخاطر بچه که بدنیا آوردی هواشو داشته باش، ما خودمون بچگیامون مشکل داشتیم که الان اینجوری زده بیرون، نذار بچه ات هم راه تورو بره، روحیه تو درست کن که اونم با روحیه خوب بزرگ بشه
درخواستی دوستی میدم قبول نمیکنه.همیجابگو یا تو درخواست بده..ولی تا حالتعالی نشد بچه نیار الان بچم خیلی میترسم روانشناس گفت استرسیتو ی بخشی تو دوران بارداری بهش منتقل کردی فک کن بعد ترسش تو خواب دستو پاش میپرسد الان بهتره ولی انقد عذاب وجدان گرفتم ک بخاطر من حالش اینجورع
اره بخدا حتی روانشناسم گفت بچگی مادرت باهات رفتار داشته تو داری با بچت همنجور رفتار میکنی درست میگه من همیشه دوست داشتم با مامانم رابطه دوستانه داشته باشیم ولی اینجور نبود ی روز ب مامانم گفتم ی بار نشد قربون صدقم بری با محبت باهم حرف زده باشه انقد نگفتی منم بلد نیستم ب بچم بگم
