فرداشب تولد شوهرمه من دوماه قبل تولدش یه پولیو پس انداز کرده بودم گفتم تاخرج نشده دستم برم یه چیزی بخرم براش گفتم چی بهتراز طلا رفتم با اون مقدارپولم یه دستبند طلا گرفتم و گذاشتم خونه مادرم اینا وشوهرم خبر نداره
ما این ماه خرج زیادی پای دکترا کردم باردارم چندروز پیش دکتر برام یه ازمایشی نوشت قیمتش بالابود ماهم کل ماهم رفتوامد دکتر داشتیم و واقعا برای این ازمایشه اه در بساط ندلشتیم
شوهرمم مجبور شد به خانوادش بگه ک پول بدن بهمون اوناهم طبق معمول گفتن نداریم نمیتونیم منم گفتم دستتو جلو کسی دراز نکن میرم از مامانم میگیرم مامانمم فوری پول ازمایشو بهم داد پنج ملیون.
بعد دیروز مادرشوهرم گف چ برنامه ای داری برا شوهرت گفتم حال ندارم دستم خالیه .با اینک کادومو گرفتم ولی چون طلاست میترسم دربیارم بعد بگن اره پسرم میره رو بزنه برا پول بعد طلا میخره بخاطر همین گفتم درش نمیارم بگمم خیلی وقت گرفتمم باور نمیکنن
دیگ امروز زنگ زده به شوهرم میگ زنت گفته حوصله گرفتن تولد برا تونداره بهم برخورد کمی🥲اخه میدونست چقد خرج دکتر کردیم بعد شوهرمم گف شنیدم گفتی حوصله نداری تولد بگیری یطوری شدم
بنظرتون کادورو بدم ؟؟!
مادرشوهرم حرفی بهم نمیرنه ولی مستقیم به شوهرم دزدکی یا پیامی یه تیک ای میندازه چون چنبار از توگوشیش دیدم
حالا من چیکار کنم ؟!