من فوبیای سوسک دارم ...
هفته ی پیش مارو دعوت کردن پارک چیتگر دقیقا دور دریاچه نشسته بودن رفتیم چقدر تا قبل اینکه بشینیم حالم خوب شد
یهوووووووووووووو از زمین و آسمون وییژژژر ویییییژ کنان دیدم بله ب سلامتی دور و بر میچرخن و میشینن روی سرو صورت و بدن و دست و پا
هرکی میخاست کفش بپوشه اول کفششو میزد زمین حداقل ۳ تایی اون تو بودن ..
یعنی ساعت ۹ تا بشه ۱۱ ک برگردیم من ۵ کیلو کم کردم
شوک بهم وارد شده بود فقط میلرزیدم رنگم عین گچ سفید شده بود لبام کبود شده بود
چن نفر دورم نشستن دایره وار ک سمت من نیان تا بتونم ی لقمه غذا بخورم ...
اولین بارم بود واس پیکنیک میرفتیم پارک ..
ولی تیکه تیکه مم کنن بگن تموم دنیارو بهت میدیم ۳۰ سال ب عقب برمیگردونیم زمان رو بشی ی دختر ۱ساله تو بغل مامانت ی شب دیگ بیا بریم پارک شام مهمون ما بدون کوچکترین فکری میگم نه ... دست خودم نیست تپش قلب میگیرم و حمله بهم دست میده ...
دومین فوبیام بادکنکه ...
تا حالا بادکنک نیومده تو خونم حتی واس تولد
کامل میفهمم چی میگی فوبیا خیلی سخته ...