اره بچه که بودم همیشه آرزو داشتم جای دختر یکی از فامیلامون باشم چون پدرش خیلی پولدار بود و خیلی بچه هاشو دوس داشت از هر نظر این خانواده زبون زد و ایده ال بودن ولی یه روز فهمیدیم پدر و مادر دختره با هم اختلاف شدیدن دارن و میخوان از هم جدا بشن نگو تو تمام زندگی تمام ظاهر سازی میکردن پدرش از شدت فشار عصبی سکته کرد