مادر نامزدم میگفت بچم ۱ سالش بود
مادرشوهرم میومد ورش میداشت
میبرد یه هفته خونش نگه میداشت
حتی نمیذاشت ببینمش 😳
میگفت باید پیش من بمونه (یعنی پیش مادرشوهرش)
بعد هی منو نگاه میکرد هی تعریف میکرد 🤔
آخرش برگشت گفت ازدواج کردید بچه دار شدید
میارم پیش خودم نگهش میدارم
منو میگی انگار آب سرد ریختن روم 🤯
اولا که ما هنوز ازدواج نکردیم
بعدشم چرا از الان باید اینجوری بگه (از الان منظورم همون زمانی که داشت صحبت میکرده)
منم بهش گفتم شما خوب طاقت آوردی
من همچین اجازه ای نمیدم 😎
بعدشم اخماش رفت تو هم کلا با پسرش صحبت میکرد دیگه منو نگاه نمیکرد 😄
بعضیا چه رویی دارن
چقدرم واضح تو روم میگفت 🤣
شما بودین چی میگفتین بهش؟؟