اما منو مجبور میکنه با فامیلای خودش و خواهر برادراش رفت و آمد کنم هر هفته و اگه بگم نه یه جنگ جهانی درست میکنه و مامانشم همه جا میگه عروسمون اجتماعی نیست و میخوایم ببریمش دکتر اعصاب و چیزایی که ادمو دیوونه میکنه
دیگه حالم از همشون بهم میخوره
نمیدونم چیکار کنم
خوبه ک کاش با فامیل های خودشم رفت آمد نکنه والا الان کسی حوصله رفت آمد نداره🥴
هر وقت اومد خونه پدر و مادرت شمام برو خونه برادرت شمام برو خونه برادرش مادرش میگه ببرم دکتر بگو باید پسر ترو ببریم که دلش خوشه اجتماعیه ولی فقط با خانواده خودش رفت و آمد داره اگه این اجتماعی بودنه من بیشتر اجتماعی که بجز خانواده خودم خانواده شوهرمم تحمل میکنم ولی پسر شما نمیتونه تحمل کنه
چرا باخانوادت رفت آمدنمیکنه علتشو‌چی میگه
رابطتت عینه داداشم و زنداداشمه حالا زنداداشم با کله خانواده و طایفه اش رفت و آمد داره میگه من اجتماعیم ولی رنگ خونه پدر و مادر و ماهارو ندیده تا بحال. تحمل کردن شرطه بهتره همینو بکوبی توی سر شوهرت بگو اگر خانوادمون تحمل کنی منم تحمل میکنم وگرنه خودت تنها برو یبار بزار دعوای بزرگ درست کنه خودش کوتاه میاد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
