من از بچگیم خیارشور خیلی دوست دارم یبار نصفه شب با چراغ قوه بدو بدو رفتم تراس دوتا خیارشور برداشتم برگشتنی پام خورد به دبش منم از ترسم سریع اومدم تو اتاق 😑
صبح با جیغ جیغ مامانم بیدار شدم رفتم دیدم کل اب خیارشور خالی شده تو تراس بوووو خفت میکرد 🤣🤣
هیچ وقت آنقدر مادر محترم لطف کردن و مارو از بهشت و جهنم و حلال و حروم آگاه کردن
اصلااا انقدرم بدم میومد از این کار
اما یه نفر بود همبازیم و فامیل هروقت میومد خونمون یه چیزی بر میداشت از وسایلم میبرد منم چون خیلی چیز میز داشتم متوجه نمیشدم تا دفعه بعد که من میرفتم خونشون اون وسیله رو اونجا میدیدم
دیگه یه بار کفرم در اومد و حسابی باهاش دعوا کردم و ادب شد😂
من بابام مغازه داره از دخل مغازه یه بار پول کش رفتم، رفتم سوپری خوراکی خریدم بابام فهمید اومد خونه تنها بودم کلی دعوام کرد اخرشم زد تو گوشم این اولین و اخرین باری بود از بابام تو گوشی خوردم
اما جالبه کودکی و نوجوانی انقدر متنفر بودم الان دلم میخواد یه بار مثلا یه چیز از سوپری بردارم ببینم میفهمه یا نه بعد اگه نفهمید برگردم پولشو بهش بدم
الانم که دلم میخواد اخلاق مدارانه طور دلم میخواد😂😂
یه بار دیگه هم خیلی کوچولو بودم حدود ۴ سال با مامانم رفته بودیم خرید چند تا دونه بادوم خاکی برداشته بودم خورده بودم فروشنده دید یواشکی به مامانم گفت.
