نه حوصله تمیز کردن خونه رو دارم
نه ب بچه طفلی ۳ سالشه میرسم
نه بخودم میرسم
شبا با غصه ی زیاد میخابم
هیچ دوستی ندارم راهنمایی کنه هیییییییچی
مادرم سرش ب زندگیشه اصلا بگم شاید ماهی ی بار ببینیم همو
خیلی دلم گرفته
ازونطرفم ی خونواده شوهر خیلی بد دارم ک دشمن خونی هستند نمیشه باهاشون رفت آمد کرد بدتر افسرده نزن میکنن بسکه تو قرو فر هستن
راحیل اسم خرگوشم بود😕
همین که بچه مریض نداری خداروشکر
زندگی بیشتریا همین روزمرگیاست برو پارک پیاده روی کلاسی چیزی وقتایی ک شوهرت هس
رفع انباشتگی منزل
منم زندگیم پوچ و بی هدف
یه هدفی واسه خودت انتخاب کنه زندگی بی هدف همین میشه
بچهات کلاس ورزشی بنویس موقع ورزش معمولا مادرها بیرون دور هم میشینن حرف میزنن هم بچت حالش خوب با ورزش هم خودت با مادرها حرف میزنی روحیت عوض میشه انگیزه کلی کار میگیری برای قدم اول این کار رو انجام بده
نه بابا غیبت نمیکنن اکثرا من قبل بارداری میرفتم در مورد غذا های جدید و دستورش حرف میزدیم یا بعضی مامان ها انقدر فعال بودن آدم انگیزه میگرفت ازشون .
به طور حرفه ای جایی ننویس چون سنی نداره فقط برای تابستون فعلا برو سر بزن ببین چی دارن من دخترم یه کلاس بود کلاس بازی با بچه ها بازی میکردن فقط بعد وسط بازی مثلا چندتا چیز ام یاد میدادن مثل اینکه وارد اتاق میشی در بزنید سلام کنید جایی میرید بابا میاد خسته نباشید بگین .
حتما میبرمش.من الان حامل م خب .وقتی ک حامله نبودمم همین گوه بودم اینقدر درگیر حرفای خونواده شوهر بودم طفلی بچم شوهرم جوونیمو تباه کردم. دیروز رفتیم دکتر با دخترم دیدم ای وااای الان س ساله هست دخترم جز پارک دم در خونمون دیگ دخترم پارک دیگه ای ندیده باور میکنی 😭😭😭
طفلی دخترم
یا برای خونم خب الان نزدیک ب دوماه فقط قفلم روی آشپزخونه ک تمیز کنم اساسی برای زایمان اما هیچ انگیزه ای ندارم
