بعد خیانتش برگشتم تو زندگیم چون از بزرگ کردن دختر 3سالم و تنهایی و طلاق و همه چی ترسیدم هنوزم میترسم هنوزززز
نه تحمل موندن دارم نه پای رفتن لعنت به من...
منم مثه خودت ولی ازدواج دوممه،همسرم اعتیاد داره نه خیانت
همه خونه و ماشین به ناممه هم حقوق دارم اما اعصاب نه ...نه فقط الان از بعد ازدواجم افسرده بودم اون موقعم از طلاق ترسیدم ار این خونواده ها سنتی مزخرف که طلاق جرمه دارم نتونستم اذیت شدن مامانمو بابامو ببینم تو این همه پرحرفی و هدیون اقوام
دارم میمیرم
من۲۶ خواستگاری سنتی،خیلی خوب بودیم از حاملگیم به بعد کم کم مشکوک شد الانم قرص مصرف میکنه
خانواده ی من سنتی ان خیلی منم وقت طلاق۱۹/۲۰سالم بود بچه بودم بابام نمیزاشت برم سرکار،میگفت مردم بگن باباش عرضه نداره خرجشون بده،تفریح که اصلا و ابدا اما اگه ایندفعه جداشم چون بچه دارم قطعا جدا زندگی میکنم فقط پول ندارم از طرفی میگم شاید ترک کرد حالا یکبار تلاش میکنم اگر نشد بعد جدی تر فک میکنم
من حاضرم معتاد بود تا با چشم خودم این صحنه رو نمیدیدم حالا هروقت نگاش میکنم اون وضعیت رو می بینم اول
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
