و دخترا فامیل و اشنا رو پیشنهاد میدادن معرفی میکردن و همسرم قبول نمیکرد و یبارهم شدید سر یکی از دخترای فامیل ک همسرم خاستگاری نرفته شدید دعوا میشه ک میگن این نشونت شده ابرومون میره مردم چی میگن.. و بعد چهارسال باهم اشنا میشیم و ازدواج میکنیم و هنوز هنوزم ک هست بعد این همه سال یکی از زن عموی شوهرم که منو یا شوهرمو میبینه از اون دختره تعریف میکنه راست میره میگه سمیرا این شد اینکارو کرد فلان و خرید خوشگله زرنگه کارمیکنه خوشبخته دخترش خوشگله و.... . افطاری خونه یکی ازفامیلا دعوت بودیم ک سمیرا هیچ ارتباطی باهاشون نداشتن رو دعوت کردن ، قبل ما اونجا نبود همینکه ما رسیدیم خودم دیدم ک جاریم زنگ زد و اونم اومد با کت و دامن چسبان همه جاش زده بیرون و هعی تو جمع مردا میرفت. من کلا کم حرفم و حرف نمیردم ولی اون هعی میپرید وسط یه چیزی میگفت خیلی حلب توجه میکرد ویبارسرمو چرخوندم دیدم ک سرتاپامو نگامیکنه حتی خواهرش ... چیکارکنم اعصابم خوردمیشه بگم که پیش من تعریفشو نکنن دعوا کنم یا چی راهنمایی کنین اینم بگم خیلی حسودیمو میکنن خودم اینو حس میکنم ازمن بدشون میاد ولی باهاشون هیچ کاری ندارم
من قطع رابطه ام از شب عروسی ۱۲ساله
هیچ واکنشی نشون نده نقطه ضعف نده دست کسی
آره ... بگو پیش من از اون تعریف نکنید تا بفهمن چقدر راحت می‌تونن اعصاب و روانت رو بهم بریزن ، ساده‌ای دختر !؟
حس کردم دختر خاله ی همسرمو میگی یعنی قشنگ ب خون من تشنه اس سرتاپا عمله ولی قیافه ی قشنگی داره هرجا منو میبینه میخواد خفم کنه چون نشده ک شوهرم باهاش ازدواج کنه
راسته جاری از هوو بدتره
بنظرم هیچی نگو. انگار که برات مهم نیست و اتفاقی نیفتاده. بزار تو حسادتشون غرق شن
دیگه اینا تلاش های بی فایده سمیراس. با تو ازدواج کرده تو هم متانت خودت رو حفظ کن و واکنشی نشون نده
سمیرا احتمالا شمالی نیست؟
اگه به کسی چیزی بگی یا واکنشی نشون بدی چون فامیل شوهره بدترشو سرت میارن
سعی کن خونسرد باشی
خودت باش سعی نکن توام مث اون هی جلب توجه کنی همه بگن داره با اون دختره رقابت میکنه
اصلن اصلااااااااا نشون نده ناراحت میشی
به یه ورتم نباشه بعد مدتی خودشون خسته میشن
