البته بگما ما دعوت نبودیم کلا من که نمیشناختمشون تازه صبح فهمیدم دیشبش عروسی بوده ....نصف شبی از صدای شلیک گلوله بیدار شدم نه یکی نه دوتا نه سه تا حدود ۱۰تا یا بیشتر ساعت رو نگا کردم دیدم ساعت ۳شبه با خودم گفتم خدا خیرش کنه نکنه ادم کشتن حالا من بخوابم صبح به هر حال معلوم میشه کی مرده ...یهویی دیدم مادر بزرگمم بیدار شده (مهمونی بودیم خونشون)گفتم عزیزجون فک کنم ادم کشتن اخه خیلی صدای شلیک تفنگ اومد ...مامان بزرگم با خونسردی گفت بگیر بخواب عروسیه..گفتم اخه ساعت ۳شبه گفت خب داماد کارش با عروس تموم شده دارن براش از خوشحالی شکلیک میکنن یه نوع رسمه که بعضیا انجام میدن ....دخترا منم یهویی گفتم خاک تو سرشون الان دارن اعلام میکنن عروس و دوماد با هم چیز کردن ...یهو مامانم گفت بگیر بخواب😂😂😂😂میگم شما چه رسمای مسخره ای تا الان دیدین