2777
2789
تورو میشه ترسوند به نظرت😂😂

وای بچه بودیم با داداشم 

اذیتم که میکرد میگفتم اگه ادامه بدی جن ها رو صدا میکنم 

و از خودم صدای سوت در میاوردم 

تو تعطیلات با بچه های فامیل محفل میذاشتیم همه رو میترسوندم 

بزرگ و کوچیک رو میترسوندم 

😂خیلی سم بودم خیلی😂

🤍Devils' Angel🤍

نه😂😂 ولی آدرنالین خونم خیلی وقته پایینه  یه کاری کنین دخترا :(((

برو سریال you رو نگا کن بعدش میای فحش بارونم میکنی😁

و او با چشمانی که از گریه سرخ و به خون نشسته بودند هنوز هم لبخند بر لب داشت..:)

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

هفت هشت سالم بود یه روز تو واحدمون واسادن بودم منتظر خونوادم مه بیان بریم بیرون یهو خس کردم مسی پشتمه برگشتم دیدم یه دختر خیلی خوشگل با لباس ابی چشای ابی پشت سرمه با لبخند نیگام میکنه اهمیت ندادمو برگشتم همینکه دوباره برگشتم ذیگه پشتم نبود غیب شد🥲🥲

خیلی زود لبخند میزنی و میگویی :(خدایا،این از چیزی که دعا کردم هم بیشتره.)🥲🌙

این خیلی بد بود  خیلی

کدوم تجربم بیداریم یا خوابم؟

من یه تجربه دیگه هم دارم ک اون جنسش خیلی بااینا فرق داشت مال خیلی وقت پیشه ۵سالم بود نصف شب ساعتای ۲و۳ بیدار شدم ب مامانم گفتم دوتا سوسک تو شلوارم دارن راه میرن بعد مامانم شلوارمو دراورد کلی بررسیش کرد گفت چیزی نیست بعد خوابیدم یباز حس کردم باز ب مامانم گفتم اومد نگاه کرد دقیق تر گف نه چیزی نیس چندین بار تکرار شد اخر خوابیدم تو خواب دیدم دونفر یه چاق یه لاغر دارن اذیتم میکنن صبح پاشدم دیدم یه سوسک چاق یه لاغر از تو شلوارم در اومد😑😶

من فراموشی میگیرم تو این تاپیکا:( شما بگین من سعی میکنم بترسم  هر کی منو ترسوند جایزه داره 🥲

سلام افرایی🥺❤️

یبار تنها بودم خونه تو پذیرایی دراز کشیده بودم صورتمو چسبونده بودم ب دیوار و کتاب دستم بود میخوندم پشتم به پذیرایی ِ خالی بود ک هوا تاریک شد و غروب شد ، تو همون حالت بودم و تو فکر بودم ک سرمو برگردوندم و دیدم از پشت سرم یه موجود سیاه بزرگ بهم نزدیک میشد تو چند قدمیم بود ک بهم گفت : مگه بهت نگفته بودم ...

ک من با جیغ و دااااد پله هارو رفتم پایین و فرار کردم ...

هیچکسم حرفمو باور نکرد البته

عاشق جیرجیرک مولانم🥺😂برای همین اسمم شد cry_kee🤍  کاربر تعلیقی ۹۸😕       
هفت هشت سالم بود یه روز تو واحدمون واسادن بودم منتظر خونوادم مه بیان بریم بیرون یهو خس کردم مسی پشتم ...

واااای چقدر ترسناکه 😥 بعدش فرار نکردی؟

ناشنوا باش وقتی کهـ به آرزوهای قشنگت میگن محالهـ💘🍀✨
سلام افرایی🥺❤️ یبار تنها بودم خونه تو پذیرایی دراز کشیده بودم صورتمو چسبونده بودم ب دیوار و کتاب د ...

سلام عروس خوشگلمم🥺❤️😍


واییی میفهممم 

اون لحظه چی کشیدییی 

همین که باور نمیکنن درد داره :((( 

ولی من باورت میکنم 

🤍Devils' Angel🤍

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز