شش سال پیش تمام خرج عروسی و حتی غذای پاگشا و همه رو شوهرم انجام داد، مدیون تک تکتون باشم قرونی از جیب این خانواده برای عروسی پسرشون دراومده باشه، شوهرم برای عروسی ماشین زیرپاشو فروخت تالار گرفت به این امید که پول تالار جبرانش میکنه، هدیه تالارو نزدیک سی میلیون شد اون موقع پدرشوهرم برداشت به ما دوونیم داد فقط، توی این مدت هروقت یادم میاد دلم آتیش میگیره، اصلا نمیتونم هضم کنم، همون موقع ماشین میگرفتیم الان سیصد چهارصد شده بود، اینم بگم برای بچه های دیگه ش انقد ناخن خشک نبود ولی انگار به ما رسید آسمون تپید
نه والا نمیتونم فراموش کنم
ترک هستن؟
اینجور ک گفتی مشخصه شوهرت ادم خودساخته ای هست رو پای خودشه و حمایتت میکنه
گذشته رو فراموش کن
ماشین فروختی برای عروسی؟ 😕
مگه واجب بوده
به هیچ عنوان
خانواده شوهر منم همین بودن غصه نخور تنها نیستی انقد دل بستن ب اموالشون انگار مردن می‌خوان با خودشون ببرن
من هم شرایط مشابهی داشتم و صفر تا صد زندگیمون از جیب همسرم بود حتی کادوی سرعقد و عیدی و شب چلگی و پاگساو.... همه رو خود همسرم مبخریدن
ولی خدایی پول هدیه تالارو دیگه مال خودمون بود
خود همسرم دوست نداشت کمک بگیره چون میگفت خودم از عهدش برمیام پیرمرد پیرزن گناه دارن
و منم راضی ام کاملا، نه توقعی داشتم ازشون و نه منتی سرم هست خداراشکر
بینمونم همیشه احترام ودوستی بوده
به چه حقی پول را برداشت و شوهرت کوتاه امد؟؟
عروسی نمیگرفتی
شوهرت چرا داد میگف برا خودمه ماشین فروختم
والا ایراد از شوهرته که پولو داده
همه همینن من یکی هیچ وقت فراموش نمیکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
