من یه برادردارم ۶سال ازم بزرگتره چندین بارتومشکلاتم ازش کمک خواستم کمک نکردکه هیچ کلاعین خیالشم نبودچن روزیه به من وهمسرم گیرداده برای وامم ضامن پیداکنین همسرمم گفت نمیتونم اصلاکسیوندارم بیادداره میتونه جورکنه ولی بابت قبلناازش جوریی دلگیره دیروزم گفت توخوشی هایادش نمیفتیم الان یادش افتاده خواهرداره حالاشمابودین کمک میکردین
نه
نه کمک نمیکردم
اره
مگه اینکه مغز خر خورده باشم من برا بچه خودم حاضر نیستم از این کارا کنم چه برسه به برادری که فقط تو مشکلاتش به یاد من میافته
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
