بچا ما چند روز پیش دعوامون شد سر یک چیز واقعا مسخرهههه، مقصر هم هردومون بودیم یکم شوهرم بیشتر،
بعد سر همون موضوع مسخره که من از شوهرم نارحت شدم، هیچی نیومد حرف بزنیم منم عصبانی تر شدم مشت زدمش😭، بعد بهش گفتم برو از خونه بیرون(حقیقتش من چند وقته یک قرصو ترک کردم این کارهام ب خاطر اونه که نمیتونم عصبانیت زیادمو کنترل کنم)، ولی چون دوست داشتم نره کلید ماشینشو بهش ندادم اونم عصبانی شد گردنمو گرفت چند ثانیه فشار داد .. من خیلی ترسیدم چون زیاد ترسیدم شروع کردم سرفه کردن اونم دید سرفه میکنم ترسید و عذرخواهی کرد و کلی نارحت شد🤦🏻 یعنی فکر کرد به خاطر ضربه من آسیب دیدم و حسابی حال روحیش بد شد و من ب خاطر ترسیدنم سرفم گرفته بود .. بعد اقا من خیلی دوستش دارم اونم منو دوست داره ولی این ترس افتاده به جونم ک ازش میترسم همش میترسم دوباره بیاد سمتم منو بزنه با اینکه اونسری خودم شروع کننده بودم حس ناامنی میکنم تو زندگیمون .. تجربه مشابه داشتین؟ میدونین باید چیکار کنم 😭🥺 خواهش میکنم کمک کنید هرچی میدونید بگید❤️😭