من رفته بودم خونه ی مامانم اینا شب بمونم
مادرشوهرم اینا خونشونو دادن دست تعمیر مهمون رفته بود براشون
شوهرم بدون اینکه ب من بگه کلید خونه رو داده ب مادرشوهرم ک مهمونشونو ببرن اونجا شب بخوابه اونجا
طرف خودش شعور داشته نرفته
حالا گفتم چرا بدون هماهنگی اینکارو کردین مادرشوهرمبدش اومده
شما بودین چیکار میکردین
درست گفتی حق داری
بدش بیاد
باید خونه کسی میرن اجازه بگیرن
کسی مقصر نیس جز شوهرتون که یادنگرفته باید با خانمش هماهنگ کنه
خوب به مادرشوهر نباید گلایه میکردی .از شوهرت باید گلایه میکردی سرخود کلید داده
خوب کاری کردی نمیدونم چرا نمیدونن خونه محل خصوصی ی فرده
بی خیییال به گووووزم که بدش اومده
ریش ریششون میکردم اولم اون شوهرو که قایمکی اقدام میکنه منو خبر نمیکنه
بنظر من مشکلی نداشته
خونه برای هردوی شما و همسرته و اونا از همسرت اجازه گرفتن
منم خیلی وقتا بدون اجازه همسرم وقتی ایشون نیست مهمون میارم خونه و ایشون هم همینطور
فقط تو تایمی که هردو هستیم برای مهمون بردن باهم هماهنگ میکنیم
دهن شوهرمو پاره میکردم
من به شدت از اینکار متنفرم بدون اطلاع من مهمون ببرن خونم یه بار میخواستیم بریم ختم و تشیع یکی از اقوام من یه شهر دیگه دو روز خونه نبودیم پدرشوهرم کلیدو از شوهرم گرفته بود مهمون های مجرد که همه اهل قلیون و مشروب و مواد هستن بفرسته خونه من که اونجا تنها باشن راحت باشن اتفاقی فهمیدم و حلوشونو گرفتم هرچند بعدش پدر شوهرم تا مدت ها قهر بود
اون باید شوهرت رو بهش بگی هرکی خواست بیاد حونتون حتما قبلش خونرو مرتب کنه دلیل نمیشه که منعش کنی از اینکه کسی رو بیاره خونش
ادم حق نداره برای خونشم تصمیم بگیره دیگ؟؟؟ من که اگ شوهرم همچین اعتراضی بکنه به چهار قسمت مساوی نقسیمش میکنم
