پدرم داشت میرفت سرکار همینکه در رو بست خواستم بخوابم یهو دیدم در رو باز کرد با خوشحالی گفت ببین چی پیدا کردم😍😍 دیدم بچه گنجشک
گذاشتیم تو قفس براش آب و نون تو آب گذاشتیم
اینم بگم نزدیک جوب بود اونجا موش پره و گربه ها هم لحظه کمین کردند،، ما هرچقدر گشتیم لانه شون رو پیدا نکردیم
بعد از ظهر برنج میریزم بالا پشت بوم وقتی رفیقاش اومدن اینم میزارم اونجا ببرنش😍 یا اینکه میریم لونش رو پیدا کنیم