2777
2789
عنوان

چ جوری با احترام به پسرعمم بگم...

| مشاهده متن کامل بحث + 2995 بازدید | 159 پست
واقعا خجالت میکشم مطرح کنم هر دوتاشون پسرعمم

مگه اونا وقتی خواستن ی پسر جوون رو بفرستن خونه ی تازه عروس دوماد خجالت کشیدن که تو حالا خجالت میکشی؟

به نظرم شوهرت باید استرس داشت که ت رو راضی کنه نه تو

فکر کردی فقط رابطس ؟؟ یه لحظه دیگه ارامش نداری همش باید بشوری بپزی جمع کنی یه لباس راحت‌نمیتونی بپوشی حتی راحت نمیتونی حرف بزنی ، شاید‌ بخوای یه بحثی کنی صداتو بالا ببری نمیتونی ، کل زندگیت درگیر میشه 

تو اینستاگرام با من باش : sama_recipe 🍓❤️             

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نه واقعا میدونی اگه به زبون باشه کل خانوادشو میشورم میزارم کنار در عرض ی دیقه ولی میترسم نامزدم نارا ...

بگو نامحرمه من راحت نیستم اصلا ادم تو خونه خودش راحت نباشه کجا باشه؟؟

حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ»: خداوند ما را کفایت می کند، او بهترین وکیل و بهترین سرپرست و بهترین یاور است
مگه اونا وقتی خواستن ی پسر جوون رو بفرستن خونه ی تازه عروس دوماد خجالت کشیدن که تو حالا خجالت میکشی؟ ...

من فک میکنم توی خانواذه و فامیلشون همچین چیزی باب باشه وگرنه پسره اینقدر ریلکس نمیگفت داداشم خونه ما میمونه

فکر کردی فقط رابطس ؟؟ یه لحظه دیگه ارامش نداری همش باید بشوری بپزی جمع کنی یه لباس راحت‌نمیتونی بپوش ...

اره واقعا انقدری ذهنم درگیره انقدری استرس دارم شاید باورش سخت باشه برات سر این موضوع قلبم درد میگیره

من ابجیم با یکی دیگه از پسرعمه هام ازدواج کرده به اون این موضوف رو میگم میگه نمیاد در صورتی که الانم اومده تهران داره تو خونه مجردی زندگی میکنه

نه واقعا میدونی اگه به زبون باشه کل خانوادشو میشورم میزارم کنار در عرض ی دیقه ولی میترسم نامزدم نارا ...

نامزدی که قراره برادرشو تو حریم خصوصیش راه بده بزار ناراحت بشه. دو طبقه نیس خونه که بگی فدا سرش من طبقه دیگه راحت می‌پوشم ، لختی میپوشم، هر وقت خواستم حموم میکنمو... تو سه خونه این

هیچوقت مردم را نمیفهمم اما باید یک جوری میان آن‌ها زندگی کنم...!                                                               اندک اطلاعاتی در اختیار دارم که حاصل خوندن و تحقیق کردنه.                                                                            فردی بشدت کنجکاو .                                                عاشق کتاب ، حیوانات ، فیلم ، کهکشان ، نکات پزشکی ، روانشناسی و در کل عاشق یادگیریم و از یادگیری استقبال میکنم.          
فکر کردی فقط رابطس ؟؟ یه لحظه دیگه ارامش نداری همش باید بشوری بپزی جمع کنی یه لباس راحت‌نمیتونی بپوش ...

اره، رابطه یکیشه، شاید دلت بخواد با شرت تو خونه راه بری واااااای😡

همه را صدا زدم جز خدا، هیچکس جوابم را نداد جز خدا

گلم من دوستم مشکل شما داشت اینقدر اذیت شد مریض شد تا بالاخره زبونش باز شد دیگه نذاشت برادرشوهرش بیاد الان تازه داره حالش خوب میشه

اصلا نذار اصلا تا قبل عروسی تکلیفت روشن کن بعدش سخته

باخدا باش و پادشاهی کن...بی خدا باش و هرچه خواهی کن
من فک میکنم توی خانواذه و فامیلشون همچین چیزی باب باشه وگرنه پسره اینقدر ریلکس نمیگفت داداشم خونه ما ...

آره ولی من واقعا نمیتونم قبول کنم

البته پسرعمم گفته مثل برادر خودته هر لباسی خواستی بپوش اون که نمیتونه به تو چشم داشته باشه و اینا

ولی بازم اصلا دلم راضی نیس اخه تازه عروس و چ به مهمون اونم تا کی تا وقتی ازدواج کرد فکرشو بکن

اره واقعا انقدری ذهنم درگیره انقدری استرس دارم شاید باورش سخت باشه برات سر این موضوع قلبم درد میگیره ...

خب نمیتونه همینجوری همونجا زندگیکنه؟ 

همه را صدا زدم جز خدا، هیچکس جوابم را نداد جز خدا
آره ولی من واقعا نمیتونم قبول کنم البته پسرعمم گفته مثل برادر خودته هر لباسی خواستی بپوش اون که نمی ...

ببخشید ولی پسر عمت یکم بی غیرته.شرمنده اینو میگم

او یکه و تنها در کوهستان زندگی آرامی داشت،انعکاس نور مهتاب را در چشمه بسیار دوست میداشت،دلگرمی او تنها روشنی نور مهتاب بود،وقتی آب چشمه غلتان میشد نور ماه گریزان میشد،گرفتن نور مهتاب نه کاریست آسان،همچون پرواز پرنده ای که می پرد هراسان...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز