2777
2789
عنوان

داستان کوتاه زندگی من

633 بازدید | 16 پست

الان یه خانوم مستقل هستم که از خیاطی خرج خودمو و دخترم رو میدم 


من تو خونه بابام جمعا ۴ تا دختریم فقط 


و من دختر سومی هستم 


 تو ۱۶ سالگی بابام شوهرم داد به پسر عموم 


ولی خیلی اذیتم کرد تا برسم به ۱۹ سالگی بابام از دنیا رفته بود که هی می‌گفت زندگی کن اگر نه من راهت نمیدم خونم ، زن باید بسازه 


۱۹ سالگی از پسر عموم جدا شدم با یه فرزند دختر یکساله که الان یازده سالشه و جدا باهم زندگی میکنیم 


خودم ۲۹ سالمه 


اولش رفتم خونه مامانم ولی دیدم جام خوب نیست 


و اذیتم ، دخترمم داره بزرگ میشه و....


یه خونه اجاره کردم و درآمدم از طریق خیاطی هست 


بیمه کردم خودمو الان ۹ ساله بیمه م 


توی یه کارگاه دوخت و دوز سر خیاط هستم


توی خونه هم خودم دوخت و دوز میکنم و مستری راه میندازم 


با وام و نخوری و ارثیه بابام که فقط خونه ۱۰۰ متری بود 


الان ۲۶۰ تومن پول نقد دارم تو بانک 


خلاصه که دارم زندگی میکنم 


دخترمم خداروشکر هم درسش خوبه هم تو کارای خونه داره کم کم مهارت میگیره و کمکم می‌کنه 




 با برنامه ریزی و توکل به خدا پیش رفتم 


مثلا عین این ده سالی که دارم خودم زندگی میکنم 


هیچ شبی غذای پخته نپختم و حاضری خوردیم مگر اینکه مهمونی بودیم یا عروسی و تولد 


حتی یه هزاری رو الکی هدر ندادم 


نمیگم خوشه ، نمیگم هم سخته 


میگذرونیم و پس انداز هم میکنم 


وسایل خونم رو همه رو جدید کردم البته دست دوم 


ولی دلم خوشه 


خودمو با هیچ بنی بشری مقایسه نکردم 


نگفتم من سه تا خواهر دارم خوشبخت چرا من نه 


نگفتم چرا مامانم منو نمی‌خواد 


خواهری که ده ماه کوچیک تره ازم خیلی میخواد 


حتی بابامو حلال کردم 

الانم وجدانم آرومه و خوشحالم 

خدارو شکر 🌹🌸🌼🌻








دمت گرم

کیف کردم

میون این همه تاپیک ک خیانت میکنه کتک میزنه اما جدا نمیشن و میگن شرایط طلاق ندارن

تاپیک تو نیاز بود

افرین که الگوی فوق العاده ای هستی از یک زن توانمند برای دخترت

مطمئنم منم یه روز پولدار میشم،شاید بپرسی چطوری که باید بگم ممنون تو چطوری؟                                              من فقط دوکاربری با نام شکلات فرانسوی دارم،شکلات_فرانسوی و شکلات__فرانسوی،اون شکلات___فرانسوی (با سه خط فاصله) مال من نیست،پس لطفا نپرسید که اون تاپیکا رو تو زدی؟نه من نزدم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چقدرم عالی حس خوب گرفتم ازت.

عزیزم فضولی نیست اگه بخای جواب بده

سنت کمه بفکر ازدواج هستی

  پیامی به بنده های دل شکسته از طرف پروردگار     من هستم... هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است! اما من نمی خواهم تو همان باشی! تو باید در هر زمان بهترین باشی.نگران شکستن دلت نباش! می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند. و جنسش عوض نمی شود و می دانی که من شکست ناپذیر هستم و تو مرا داری برای همیشه! چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازدچون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم، صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام! درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم! دلم نمی خواهد غمت را ببینم می خواهم شاد باشی این را من می خواهم تو هم می توانی این را بخواهی خشنودی مرا من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم) و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟ اما، نه من هم دل به دلت بیدارم! فقط کافیست خوب گوش بسپاری! و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن

ایول دمت گرم خانم قدرتمند❤️❤️❤️👍👍👍

فقط با بچه کوچیک چطوری کار کردی من دلم کارکردن میخاد اما بابچه۳ساله پسر موندم چیکارکنم کسی ندارم نگهش داره لطفا راهنماییم کن اگه میتونی

چقدرم عالی حس خوب گرفتم ازت. عزیزم فضولی نیست اگه بخای جواب بده سنت کمه بفکر ازدواج هستی

فدات شم 🥰

خواهش میکنم عزیزم

نه الان به فکر ازدواج نیستم عزیزم ، دخترم بزرگ بشه 

که نگن زیر دست ناپدری بود و برای آینده ش بد بشه 

هر موقع تحصیلاتش تمام شد و اگر ازدواج کرد و منم سن ازدواجم بود هنوز  شاید شوهر کنم 

ولی الان نه واقعا ...



ایول دمت گرم خانم قدرتمند❤️❤️❤️👍👍👍 فقط با بچه کوچیک چطوری کار کردی من دلم کارکردن میخاد اما بابچ ...

خواهش میکنم خوشگلم 

مرسی عزیزم 🙏🌹

من بچه مو می‌بردم دنبال خودم کارگاه 

اونجا نماز خونه داریم 

میزاشتم تو‌ نماز خونه بازی کنه ، خداروشکر آروم بود 

هر نیم ساعتی یه سری بهشون میزدم 

دوستامم الان چند ساله باهم هستیم 

کمک میکردند بهم 

مثلا من لای میدوختم بچه من گریه میکرد یکی که داشت دکمه پرس میکرد و کارش سبک بود می‌رفت سریع سراغش 

اونام بچه می‌آوردن و بهم کمک کردیم 

شما هم بچه ت رو ببر بزار پیش مامان یا مادر شوهرت 

من مادر و خواهرام نه کمک کردن نه شرایط داشتند که بچه رو نگه دارن 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  7 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  6 ساعت پیش