سلام اولا عید همگی مبارک ان شاءالله نظر لطف امام رضا به همگی ما باشه امشب
دو خاطره برای من خیلی پر رنگه...
برادرم چهل روزش نشده بود هنوز من ۶ سالم بود خوب یادمه مامانم شیرش میداد که شیر پرید تو گلوش و نفس نداشت بچه ی نوزاد فقط مامانم دوید بیرون و چهار طبقه و کلی پله رو همش داد میزد یا امام رضا ی غریب!تا پایین رسیدیم داداشم کبود کبود شده بود تا یهویی همسایه طبقه همکف درو باز کرد و مامانم فقط بچرو انداخت تو بغلش اونم از پا گرفتشو زد تو کمرش که نفسش بالا اومد...اسم داداشم که فقط محمد بود به خاطر لطفی که خدا به واسطه ی امام رضا به ما داشت شد محمد رضا :)