اول اینکه خواههش میکنم کامل بخونید طولانیه ولی واقعا احتیاج دارم به راهنمایی تون
حقیقت چهار روز پیش شماره ی عجیبی تو گوشی همسرم باعث جلب توجه من شد
متوجه شدم شماره ی دختر عمه ی آقام با اسم مردانه سیوه
چهارشنبه من و همسرم دعوا کردیم میتونم بگم الان دوساله مداوم همش من بهونه میگیرم سر افسردگیم
بعد من به شوهرم گفتم تو مردی نیستی و اون با سیم دوتا زد تو پام چون پریود بودم عصبی بودم و افتاده اینو بگم همیشه عصبی ام یا افسرده
گفت تو اگر کارمند بودی چکار میکردی من چون عشق سابقش معلمه ناراحت سدم
گفتم تو برو تو فکر همون یار قدیمی منم میرم تو فکر خودم
دیگه از خونه زد بیرون و رفت همونجا که قرار بود همراه بریم باهم ولی دعوا سد نرفتیم
فرداش آشتی کردیم و رفتیم روستا باهم خوش بودیم تا دوشب بعدش یاد شمارهه افتادم
نشونش دادم عکس العملی نشون نداد آنچنان فقط گفت تو حساسی هزار تا بهونه که این شماره ربطی به من نداره
بعد چون طرف معلمه بهش به بهانه ی اینکه دوستم پسرش میخواد بره اونجا بهش پیام دادم
که اول گرم گرفت بعد یه هو گفت من نمیشناختم شمارو فک کردم دوستمی
به شوهرم گفتم بعد رفتم تو گوشی همسرم دیدم کلا شماره رو پاک کرده
گفتم چرا پاک کردی گفت میخواستم نباشه تو گوشیم
روبیکاشو هک کردم باتوجه به اینکه شماره طرف رو گوشی من بود متوجه شدم چهارشنبه بهش پیام داده و اول تاریخچه رو پاک کرده بعد پی وی رو که برامن بالا اومده
با هزار کلک متوجه شدم همون چهارشنبه بهش پیام داده که سلام و احوالپرسی
اون گفته شما
شوهرم گفته من فلانی ام
گفته چکار داری
شوهرم گفته خواستم احوالت بپرسم
اونم گفته مزاحم نشو
اینم پییگر نشده البته حرفای شوهرم هست که نمیتونم باور کنم
حالا حسم اینه که بعد پیام شوهرم وقتی منم پیام دادم به دختره حس خطر کرده شوهرمو بلاک کرده
وگرنه همون اول نمیتونست بلاک کنه؟
بامن حس خطر کرده حالا اینا بگذر
دیروز خیلی اذیت شدم گریه کردم بی مهل کردم تا عصر باهاش حرف نزدم گریه میکردم شوهرم میفهمیدم زیر لب میتونست بخنده جلو خودشو میگرفت
من میگفتم چرا میخندی میگفت بهت نمیاد همچین کنی
خیلی تلاش کرد دستمو بگیره
مدام میگفت ول کن کوتاه بیا
شب شیفت بود زنگ زد که حس میکنم برگشتم به اول ازدواجم که از خدا میخواستم که بهم جواب بله بدی
حس میکنم دارم از دستت میدم
صبی اومد خونه من خواب بودم بغلم کرد گفت دوستم داری سکوت کردم گفت میدونم بااین کارم نباید مثل قبل شی
گفتم حق طلاق میخوام با حضانت بچه ها
گفت ول کن حق طلاق بدم بری
گفتم میدی یانه گفت نه
حالا شما نظرتون چیه
با مشاوره دادگاه حرف زدم همه چی و گفتم همه ویژگیهای اون و خودم گفت شوهرت یه مرد ایده آله از دستش نده بی محبتی و افسردگی خودت باعث شده همچین کنه
حالا نظر شما چیه؟
آیا رابطه ش فقط همون یه بار بوده؟باتوجه به اینکه رمز ندارها
آیا واقعاً پشبمونه یا برا حفظ زندگیش داره همچین میکنه از ابروش میترسع