2777
2789

از باغمون چاقاله بادوم بردم واسشون 

مامانم گفت ببر نوبره 

دونه دونه پاک کردم چاقاله هارو 

دمشو گرفتم همرو شستم تروتمیز 

پیچیدم لای دستمال نم دار بعد گذاشتم تو پلاستیک 

 شهرشون ۱۳ ساعت با ما فاصله داره 

بردم گفتم ناقابل هست مامانم سلام رسوند ایناروهم از باغمون چیدیم مامانم داد بیارم

یه چشم و ابرو اومد یه تشکر خشک و خالی 

گذاشت تو آب هی چند روز گذشت گفتم چرا نمیاره بخورن تعجب کردم 

ولی هیچی نگفتم گذشت گذشت تا اینکه نامزدم گفت مامان چرا چاقاله هارو نمیاری بخوریم

گفت عععع الان میارم 

بعد در یخچالو باز کرد گفت ای واااااای کپک زدهههه دیگه نمیشه خورد 

بعد آورد جلو به منم نشون داد یه لبخند ریزی هم بهم زد

اولا فکر میکردم حواسش نبوده با کارایی که کرده تا اینجا فهمیدم کاراش از قصد بوده 

من خوش خیال بودم

اینقدر دلم شکست 

هنوز مامانم نمیدونه این جریانو 😔


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792