اوضاع خانوادیگشون ریخته به هم و این دختر هم یتیم هست، هرروز از ساعت 11 اینا میاد خونمون تا آخر شب هم هیچی بهش نگی وایمیسته
دیگه غروب من عصبی میشم هی میگم بیا برو خونتون هی بازم گوش نمیده تا دیگه دختر خودم و دعوا میکنم و اون میره چون یتیم هست دلم نمیاد دعواش کنم چکارکنم نظم زندگی به هم ریخته و میترسم چیزهای بد یادش بده حوصله ندارم اتاقش را هم هرروز انگار بمب زدن من باید تمیز کنم😩😩
مثل یه پرنده که همه پرهاشو چیدن،پشت تو راه اومدم تورو نفس کشیدم🤍من میترسیدم ولی به خاطرت پریدم چون دلم میخواد برات بمیرم و نگاه کنی جاش فقط حسابمو از عاشقا جدا کنی،زخمی که میخورم از آدمها را دوا کنی🤍
واقعیتش من خیلی تو این مورد جدی ام کسی آرامشمو بهم بزنه رک و راست میگم
حتی اگر بچه باشه
به بزرگترش بگو
۳۵موضوعی که در پیری حتما به آن غبطه خواهید خورد: یک ضرب المثل قدیمی هست که میگوید جوانی را جوانها به هدر میدهند. شاید اگر بدانید پیرها به چه چیزهایی غبطه میخورند بتوانید بهتر جوانی کنید:۱-چرا وقتی میتوانستم سفر کنم، نکردم!۲- چرا زبان دومی نیاموختم!۳-چرا وقتم را به خاطر رابطهای تمام شده تلف کردم!۴- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالمتر و بدون چروکی داشته باشم!۵- چرا برای دیدن خوانندگان مورد علاقهام به کنسرت نرفتم!۶- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم!۷- چرا ورزش اولویت کارم نبود!۸- چرا خود را گرفتار سنتها کردم!۹- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم!۱۰- چرا بیشتر درس نخواندم!۱۱-چرا باور نکردم زیبا هستم!۱۲- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم!۱۳- چرا به راهنماییهای والدینم گوش ندادم!۱۴-چرا خودخواه بودم!۱۵- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود!۱۶- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم۱۷- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمیخوردم!۱۸- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم!۱۹- چرا از خود دفاع نکردم!۲۰- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم!۲۱- چرا بیشتر مراقب دندانهایم نبودم!۲۲- چرا قبل از مرگ مادر و پدر بزرگ سئوالاتی را که داشتم از آنها نپرسیدم!۲۳- چرا زیاد کار کردم!۲۴- چرا آشپزی یاد نگرفتم!۲۵- چرا از زمان حال لذت نبردم!۲۶- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم!۲۷- چرا گرفتار کلیشههای فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم!۲۸- چرا دوستیهایم را ادامه ندادم!۲۹- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم!۳۰- چرا انسان ریسکپذیری نبودم!۳۱- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم!۳۲- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم!۳۳- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم!۳۴- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوستشان داشتم وقت نگذراندم!۳۵- چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفن نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نامه ای به فرزند نداشته ام:کجایی جان مادر؟من که مردم از چشم انتظاری...خسته نشدی از بازی با فرشته ها..من دلتنگ توام، دلتنگ بوی تنت دلتنگ ب اغوش کشیدنت تو دلتنگ من نیستی جان مادر؟روزها موهای طلاییت رو شونه میکنم ناخن هاتو لاک میزنم بعد پشیمون میشمو لاکت رو پاک میکنم صورت نازت رو ب جای وضو میشورمو کنار جانماز خودم برات جانماز پهن میکنم نمازم که تموم میشه سرم رو برمیگردونم تا بهت لبخند بزنم اما میبینم همه اونا خیال بود،یه خیال خوش...شب هایی که خوابت رو میبینم دلم نمیخواد هیچوقت بیدار بشم اما بیدار میشم و دوباره روی خودم آوار میشم ...بسه دیگه چشم انتظاری بیا مادر بیا😭😭😭😭
دوستان خواهش میکنم واسه حل مشکلم دعاکنید که زودتر حل بشه و آبروم حفظ بشه دعاکنید شر اون مزاحم اززندگیم کم بشه و به سزای کارش برسه و آرامش بزندگیم برگرده و کسی از مشکلم خبردارنشه .دعاکنید دشمن شادنشم 😔
مثل یه پرنده که همه پرهاشو چیدن،پشت تو راه اومدم تورو نفس کشیدم🤍من میترسیدم ولی به خاطرت پریدم چون دلم میخواد برات بمیرم و نگاه کنی جاش فقط حسابمو از عاشقا جدا کنی،زخمی که میخورم از آدمها را دوا کنی🤍
مثل یه پرنده که همه پرهاشو چیدن،پشت تو راه اومدم تورو نفس کشیدم🤍من میترسیدم ولی به خاطرت پریدم چون دلم میخواد برات بمیرم و نگاه کنی جاش فقط حسابمو از عاشقا جدا کنی،زخمی که میخورم از آدمها را دوا کنی🤍
نامه ای به فرزند نداشته ام:کجایی جان مادر؟من که مردم از چشم انتظاری...خسته نشدی از بازی با فرشته ها..من دلتنگ توام، دلتنگ بوی تنت دلتنگ ب اغوش کشیدنت تو دلتنگ من نیستی جان مادر؟روزها موهای طلاییت رو شونه میکنم ناخن هاتو لاک میزنم بعد پشیمون میشمو لاکت رو پاک میکنم صورت نازت رو ب جای وضو میشورمو کنار جانماز خودم برات جانماز پهن میکنم نمازم که تموم میشه سرم رو برمیگردونم تا بهت لبخند بزنم اما میبینم همه اونا خیال بود،یه خیال خوش...شب هایی که خوابت رو میبینم دلم نمیخواد هیچوقت بیدار بشم اما بیدار میشم و دوباره روی خودم آوار میشم ...بسه دیگه چشم انتظاری بیا مادر بیا😭😭😭😭
به نظرت بهش پیام بدم بگم؟ چندبار گشت آیفون گفتم آخه حالا ظهره فلانه بازم میگه حالا یه ذره بازی کنه بفرست بیاد بعد دیگه نمیره😣
مثل یه پرنده که همه پرهاشو چیدن،پشت تو راه اومدم تورو نفس کشیدم🤍من میترسیدم ولی به خاطرت پریدم چون دلم میخواد برات بمیرم و نگاه کنی جاش فقط حسابمو از عاشقا جدا کنی،زخمی که میخورم از آدمها را دوا کنی🤍
فکر نکنم تربیت بچه به یتیم بودنش ربطی داشته باشه ها
دوستان خواهش میکنم واسه حل مشکلم دعاکنید که زودتر حل بشه و آبروم حفظ بشه دعاکنید شر اون مزاحم اززندگیم کم بشه و به سزای کارش برسه و آرامش بزندگیم برگرده و کسی از مشکلم خبردارنشه .دعاکنید دشمن شادنشم 😔