تقریبا از زمانی که فهمیدم باردارم بعد چند روز به خونریزی افتادم و فهمیدم هماتومه دکترم استراحت مطلق داد و اینکه نباید کاری انجام میدادم
از هیچ کس توقع نداشتم بیاد کارامو انجام بده حتی آبجیام
ولی خواهر بزرگترم هر وعده برام غذا میپخت و بهم میرسید آبجی دیگمم همینطور دختر داییم که میشه جاریم اونم طفلکی بهم هرروز سر میزد با اینکه اصلا توقعی در صورتی که دو تا ابجی دارم ازش نداشتم ولی خدا خیرش بده
تا اینجای داستان خیلی خوشحالم که خدا همچین آدمایی سرراهم قرار داده
ولی یه چیز دیگم هست..
نمیدونم چرا دوست دارم من بیشتر بدرد کسی بخورم تا بقیه برام کاری انجام بدن که میدونم آخرش منت میزارن سرم
بخدا من از هیچکس توقعی نداشتم و الانم کلی ازشون تشکر میکنم روی حرفم با آبجیام نیست ..
ولی دلم میشکنه از اینکه نمیتونم کاری انجام بدم و اگه میان برام زحمت میکشن بعد سرم منت میزارن
خیللی سخته خیلی کاش هیچ کس اینطور شرایطی براش پیش نیاد
اینقد ناراحت میشم میشنوم میگن ما بدرت میخوریم و فلان که اشکم در میاد
خدا به همه سلامتی بده و کسیو محتاج کسی نکنه
ببخشید دلم پر بود زیاد شد❤️