خونه روبروشون مستاجرجدید اومد بودن شلنگ اب یادشون رفته بودبیارنش اومدن خونه روبرویشون شلنگ ببره اونجا بود که همدیگه رومیبینن مسجد میرن اونجا بیشتر اشناها باهم صورت میگیره این اقا پسرهم شماره دختروبرمیداره زنگ میزنه هی پیام تا الان که قرار بیاد خواستگاریش الانم منتظریم بیاد بگه بقیه شو