مثلا اومده مراقب من باشه که چند روز دیگه زایمانمه اگه درد گرفتم پیشم باشه ولی واقعا نیازی بهش ندارم چون یکی باید مراقب اون باشه، کار هم بعضی وقتا میکنه، ولی من از بعدش میترسم ک بچه بیاد هر روز اینجا باشه والا حوصله خودمم ندارم.
خیلیم نازک نارنجیه سریع یچیزی میگی برمیخوره بهش میزاره کف دست مامانش. حالا موندم چجوری بفرستمش بره
وا به مادرش بگو احتیاجی ندارم اونم اینجا اذیت میشه بیا ببرش
قانون خونه خودتونو دست بگیرید
بگو نخود نخود هر که رود خانه ی خود😆
شبا میره خونشون؟
حالا که اومده برای مراقبت تو چرا از الان داری واسه بعد فکر میکنی زشته بابا
وسایلتو جمع کن بگو خاله عزیزم شما دیگه برو خونتون من فردا قراره برم پیش مامانم
من باشم روم نمیشه کسی رو از خونم بیرون کنم
10 ساله شه
خوب تو اگه دردت بگیره بخوای بری برا زایمان
اول باید زنگ بزنی یکی بیاد اینو ببره خونش
بگو دستت درد نکنه عزیزم ، من نمیخوام مزاحم کسی باشم خودم از پس کارام برمیام ، اینجا اذیت میشی تنهایی
بچه ده ساله چه كمكي ميتونه بكنه اخه؟!
يكي فقط بايد باشه مواظبش باشه
ب مامانش بگو خودت ميتوني از پس كارات بربياي
بيا دخترت ببر
وا ب ه ده ساله از شما مراقبت کنه؟ یکی باید خودشو مواظبت کنه که
موندم مادرشوهرت با مادر خودت چرا نشستن تو خونه بعد بچه ۱۰ساله فرستادن مراقبت باشه. هرچند بنظرم نیازی نیس
نه واقعا هنگم اگه درد زایمانت گرفت بچه ۱۰ساله چطور میخاد ببردتت بیمارستان
اگه میره شب خونه به مامانش اخر شب پیام بده من میخوابم ولی فلانی اینجاست میترسم امانته خدای نکرده اتفاقی بیافته حواسم باید بهش باشه نیاز نیست بیاد مرسی که بفکرمید
واییی یادم اومد خواهرشوهرممم همش دخترشو میفرستاد خونه من ۲۴ ساعتتت واقعا خستم کرده بود چقدر معذب بودم آب میخوردم کف دست مامانش بود
