دختهر همینطوری داشت نگاهم میکرد (منتظر وایساده بود یه گوشه) چشم برنمیداشت
از کنارش که رد میشدیم گفت اینا بچه های خودتن؟
گفتم یعنی چی
گفت یعنی خودت زاییدی یا مامانت؟!
گفتم خدا قبول کنه مال خودمن
گفت بهت اصلا نمیخوره
میاد تو ذهنم، تو دلم میخندم به حرف دخترخانم