نطفه ی شوهرش ضعیف بود اینقدر از این امپولها زد و چند بار اقدام کردن ناموفق بود که هم ذخیره ی تخمدانش تموم شد و هم سرطان نان هوچگین گرفت . الان درمان شده
شوهرش اوایل زار میزد که تقصییر من بود که گفتم بچه میخوایم .
اما حالا که خواهرم درمان کرده دوباره حرف بچه را میزنه . خواهرم گفت عمرا دیگه امپول هورمونی نمیزنم. خیلی اصرار داری تخمک اهدایی می گیرم