سلام دوستان
با یه پسری ۴ سال دوست بودم بعد دیروز اومدن خواستگاریم و سر مهریه اونا میگفتن ۱۱۴ تا و ما میگفتیم ۵۰۰ .
خانوادم در جریان نبودن ما دوستیم از اون ورم اونا روم فشار اوردن هرچی مونا بگه منم همش میگفتم هرچی بابام بگه چون اگه حرفی میزرم بابام دعوام میکرد .با کلی چونه کلی اصرار کردیمش ۴۰۰ تا ولی باز کنار نیومدن و رفتن ولی ...
وقتی دوست پسرم زنگ زد گفت چه بابای گیری داری یه کلام درصورتی که بابای من ۱۰۰ تا کم کرد ولی بابای اون رو همون ۱۱۴ تا مونده بود یکم بحثمون شد قرار بود اگه نشد باهم کات نکنیم
فرداش دیدم بیوش که اسم من بود برداشته قاطی کردم گفتم این بود قرارمون گفت وقتی نمیشه و کات کردیم حالم اصلا خوب نیس